به گزارش اکوایران، بهترین روش برای سنجش سلامت اقتصادی یک کشور چیست؟ برای عمده کارشناسان، تولید ناخالص داخلی (GDP)، استاندارد اصلی برای ارزیابی و مقایسه فعالیت‌های اقتصادی است.

به نوشته بلومبرگ، در 30 آوریل (10 اردیبهشت)، وزارت بازرگانی آمریکا تخمین اولیه خود از GDP در سه‌ماهه نخست سال 2025 را منتشر کرد. تولید ناخالص داخلی تعدیل‌شده با تورم با نرخ سالانه 0.3 درصد کاهش یافت که بسیار پایین‌تر از متوسط رشد حدود 3 درصدی در دو سال پیش از آن بوده است. این نخستین‌بار است که اقتصاد آمریکا از سال 2022، طی یک بازه سه‌ماهه کوچک می‌شود.

بزرگ‌ترین مانع برای رشد اقتصادی طی این دوره، افزایش چشمگیر واردات پیش از تصمیم دونالد ترامپ - رئیس‌جمهور آمریکا - برای اعمال طیف وسیعی از تعرفه‌ها در اوایل آوریل بود. کسب‌وکارها، سرمایه‌گذاران، مصرف‌کنندگان و دولت‌ها، گزارش تولید ناخالص داخلی را به‌عنوان یک معیار مهم در خصوص مدیریت اقتصادی ترامپ در نخستین‌ ماه‌های ریاست‌جمهوری او می‌دانند.

تولید ناخالص داخلی چیست؟

تولید ناخالص داخلی یا همان GDP یک معیار جامع از فعالیت اقتصادی یک کشور است و منعکس‌کننده ارزش کالاها و خدماتی است که یک کشور تولید می‌کند. GDP مجموع این موارد را با یکدیگر جمع می‌زند: هزینه‌کرد از سوی مصرف‌کنندگان (کالاها و خدماتی که مردم خریداری می‌کنند)؛ هزینه‌کرد کسب‌وکارها در دارایی‌های ثابت از قبیل زمین، ساختمان‌ها و تجهیزات به‌علاوه موجودی فروخته‌نشده؛ و هزینه‌کرد از سوی دولت‌های فدرال، ایالاتی و محلی در زمینه کالاها و خدمات از قبیل مدارس، جاده‌ها یا بخش دفاعی. تولید ناخالص داخلی همچنین شامل صادرات خالص می‌شود که ارزش صادرات به کشورهای دیگر منهای ارزش واردات را می‌سنجد.

البته برخی موارد حذف می‌شود. به‌طور مثال، GDP ارزش خدماتی که والدین برای فرزندانشان ایجاد می‌کنند، کاری که افراد داوطلب برای خیریه‌ها انجام می‌دهند یا فعالیت‌های غیرقانونی را شامل نمی‌شود.

چرا GDP آمریکا در سه‌ماهه نخست 2025 منفی شد؟

در سه‌ماهه نخست سال 2025، واردات با نرخ سالانه 41.3 درصد جهش داشت، چراکه شرکت‌ها تلاش داشتند به ذخیره‌سازی کالاها پیش از 5 آوریل (16 فروردین) بپردازند، یعنی زمانی که دولت ترامپ قول داده بود بر عمده واردات آمریکا تعرفه وضع کند. این رشد، یک تأثیر منفی بزرگ بر GDP داشت: واردات به ضرر تولید ناخالص داخلی است، زیرا این معیار برای اندازه‌گیری ارزش کالاها و خدماتی که در داخل تولید می‌شوند، به وجود آمده است.

یک عامل مهم دیگر، کاهش هزینه‌کرد از سوی مصرف‌کنندگان بوده است و این موضوع شامل دو-سوم GDP آمریکا می‌شود. هزینه‌کرد از سوی شهروندان آمریکا با نرخ 1.8 درصد رشد داشت که ضعیف‌ترین سطح آن از اواسط سال 2023 به حساب می‌آید.  

ارقام GDP چگونه مورد استفاده قرار می‌گیرند؟

تولید ناخالص داخلی به‌عنوان یک اندیکاتور مهم برای سلامت اقتصاد یک کشور در نظر گرفته می‌شود. ارقام GDP بر مباحث اقتصادی و سیاسی سراسر جهان تأثیر می‌گذارند و تصمیمات دولت‌ها، کسب‌وکارها و افراد برای هزینه‌کرد را شکل می‌دهند. رشد قوی تولید ناخالص داخلی تعدیل‌شده با تورم نشان‌ می‌دهد که اقتصاد به‌خوبی در حال پیشروی است، شرکت‌ها در حال استخدام نیروی بیشتری هستند و مردم به‌طور کلی دارای درآمد قابل تصرف هستند.

از سوی دیگر، کاهش GDP اغلب به اعتماد کسب‌وکارها و مصرف‌کنندگان در یک اقتصاد آسیب می‌زند. اگر احساسات کسب‌وکارها به‌شکل منفی تحت تأثیر قرار بگیرد، شرکت‌ها ممکن است در حوزه هزینه‌کرد و استخدام محتاط‌تر شوند و این موضوع بیش از پیش وضعیت کوچک شدن اقتصاد را وخیم‌ می‌کند.

کاهش GDP در سه‌ماهه نخست 2025 می‌تواند به تأیید نگرانی بدبینان ترامپ کمک کند؛ افرادی که سیاست‌های رئیس‌جمهور آمریکا را عامل تأثیر منفی بر خرج پول از سوی شهروندان و متزلزل شدن آینده اقتصاد ایالات متحده می‌دانند. کارشناسان شانس ورود اقتصاد آمریکا به رکود در سال آینده میلادی را تقریبا 50 درصد می‌دانند.

معیار GDP چگونه به وجود آمد؟

اگرچه اقتصاددانان از قرن هفدم میلادی سعی داشتند درآمد ملی و هزینه‌کردها را محاسبه کنند، نسخه مدرن GDP در دهه 1930 توسط سیمون کوزنتس، مهاجر اوکراینی به آمریکا و اقتصاددان دانشگاه کلمبیا به وجود آمد. این اقتصاددان توانست به‌واسطه تفسیر مبتنی بر تجربه از رشد اقتصادی، جایزه نوبل را کسب کند.

در دوران اختلال اقتصادی ناشی از رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم، تلاش‌های کوزنتس باعث شد سیاست‌گذاران تصمیمات آگاهانه‌تری در رابطه با هزینه‌کرد بگیرند. این معیار همچنین امکان مقایسه فعالیت اقتصادی بین کشورها را ایجاد کرد. در دهه‌های پس از آن، GDP به ابزار اصلی سنجش اقتصاد یک کشور و مقایسه استانداردهای زندگی در میان کشورها تبدیل شد.

منتقدان GDP چه می‌گویند؟

اقتصاددانان چپ‌گرا، منفعت GDP را به چند دلیل زیر سوال برده‌اند. جوزف استیگلیتز، ژان پل فیتوسی و مارتین دوراند استدلال کرده‌اند تکیه بر تولید ناخالص داخلی به‌عنوان معیار عملکرد اقتصادی، نتوانسته است نابرابری اقتصادی و ناامنی را به‌طور کافی مشخص کند. از دیدگاه آن‌ها، این معیار همچنین در نظر نمی‌گیرد که آیا رشد از نظر زیست‌محیطی پایدار است یا خیر، یا اینکه مردم چه احساسی نسبت به زندگی خود دارند.

یک نقد دیگر به ‌GDP این است که این معیار در زمانی توسعه داده شد که تولید کالاها از جمله محصولات کشاورزی از همه مهم‌تر بود. امروزه بخش خدمات بیش از دو‌-سوم اقتصاد آمریکا را تشکیل می‌دهد، اما اندازه‌گیری آن بسیار پیچیده‌تر از کالاها است.