وعدهها و مخاطرات ژئوپلیتیک-۱
صحنه رقابت غولها؛ ابرقارهای که سرنوشت جهان در گرو آن است!
ژئوپلیتیک مطالعه چگونگی تعامل جغرافیا با فناوری و مبارزه بی وقفه برای قدرت جهانی است. این ایده در دورهای از درگیری غولها برای حکومت بر جهان مدرن با کنترل تئاتر مرکزی، اوراسیا، برجسته شد. و اگر ژئوپلیتیک در دوران پس از جنگ سرد در حال محو شدن به نظر میرسید، اکنون با تجدید رقابت استراتژیک، اهمیت آن در حال افزایش است.
به گزارش اکوایران هال برندز، استاد ژئوپلیتیک در دانشگاه جانز هاپکینز یادداشتی را در فارن پالیسی منتشر کرده با عنوان «وعدهها و مخاطرات ژئوپلیتیک» و در آن به بررسی نمونههای اولیه کاربردهای ژئوپلیتیک و مخاطرات جهانی سوء استفاده از آن پرداخته است. اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده است که در ادامه اولین بخش آن را میخوانید:
امپراتوری ما!
الکساندر دوگین، از نظریهپردازان سیاسی مورد علاقه پوتین، تا حدودی دیوانه است. این روشنفکر روسی در سال 2022 در غرب خبرساز شد، زمانی که دخترش ظاهراً توسط عوامل اوکراینی در یک بمب گذاری خودرو در مسکو کشته شد، که احتمالاً هدف آن خود دوگین بود. دوگین به دلیل حمایت قاطع و چندین سالهاش از یک جنگ فتح خونبار در اوکراین هدف قرار گرفت. او پس از اولین حمله روسیه به اوکراین در سال 2014 خواستار کشتار بیشتر بود. حتی در مراسم تشییع جنازه دخترش، دوگین ادعا کرد که یکی از اولین کلماتی که او در نوزادی بیان کرد، «امپراتوری ما» بود.
این اظهارات دریچهای به ناسیونالیسم افسارگسیختهای بود که سیاست خارجی پوتین را شکل میدهد. همچنین دریچهای بود به یک سنت بسیار کجفهمیده شده: ژئوپلیتیک. ژئوپلیتیک که اغلب بهعنوان مترادف سیاست قدرت استفاده میشود، در واقع یک رویکرد فکری متمایز به روابط بینالملل است که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم پدیدار شد –و رویکردی که بینشها و انحرافات آن عصر مدرن را شکل داده است.
دوگین در دهه 1990 با این استدلال که روسیهی تضعیف شده میتواند عظمت خود را با بازسازی یک امپراتوری در اوراسیا جهت رقابت با ایالات متحده بازیابد، شهرت خود را به دست آورد. این نسخه روسی نظریهای بود که در سال 1904 توسط هالفورد مکیندر، جغرافیدان بریتانیایی مطرح شد و استدلال می کرد که عصر آینده با درگیری بین مهاجمان اوراسیا و متعادل کنندههای فراساحلی تعریف میشود. مقاله مکیندر به ایجاد رشته ژئوپلیتیک کمک کرد و همانطور که دوگین و پوتین نشان دادند، این ایده حتی امروز هم بر روشنفکران و رهبران تأثیرگذار است.
صحنه رقابت غولها؛ دو سنت ژئوپلیتیک
ژئوپلیتیک مطالعه چگونگی تعامل جغرافیا با فناوری و مبارزه بی وقفه برای قدرت جهانی است. این ایده در دورهای از درگیری غولها برای حکومت بر جهان مدرن با کنترل تئاتر مرکزی، اوراسیا، برجسته شد. و اگر ژئوپلیتیک در دوران پس از جنگ سرد در حال محو شدن به نظر میرسید، اکنون با تجدید رقابت استراتژیک، اهمیت آن در حال افزایش است. با این حال، عبور از قرن بیستم و الزامات استراتژیک عصر ما مستلزم درک این نکته است که نه یک سنت، بلکه دو سنت ژئوپلیتیک وجود دارد.
یک سنت دموکراتیک از ژئوپلیتیک وجود دارد که هدف آن درک این است که چگونه جوامع لیبرال میتوانند در دنیایی به شدت آنارشیک رشد کنند. و یک مکتب غیر لیبرال ژئوپلیتیک وجود دارد که نماد آن دوگین است و به خوبی در سیاستهای پوتین و رئیسجمهور چین، شی جینپینگ مشهود است. سیاستگذاران برای تاثیرگذاری بر این عصر نوظهور، باید سنت ژئوپلیتیک خود را دوباره کشف کنند.
دانش ژئوپلیتیک در دهههای 1890 و 1900 پدیدار شد -زمانی که رقابت بین امپراتوریها تشدید میشد، انقلاب در حملونقل و ارتباطات جهان را به یک میدان نبرد واحد تبدیل کرده بود و استراتژیستها در تلاش بودند تا الزامات بقا در این دنیای خطرناک و به هم پیوسته را تئوریزه کنند. مطالعه ژئوپلیتیک همواره بر اوراسیا تمرکز ویژهای داشته است، ابرقارهای که سرنوشت آن نقش محوری در سرنوشت آزادی در سراسر جهان داشت.
به نظر مکیندر، پیشرفت فناوری، جغرافیای اوراسیا را به یک کانون درگیری تبدیل میکرد. گسترش راهآهنها حرکت ارتشها را تسریع میکرد و دورهای را پیشبینی میکرد که در آن دولتهای جاهطلب - بهویژه دولتهای استبدادی که به سرعت مدرنسازی میشدند - میتوانستند از یک لبه این سرزمین تا لبه دیگر به دنبال هژمونی باشند. زمانی که آن کشورها ابرقاره غنی از منابع را تحت سلطه خود درآوردند، میتوانند توجه خود را به ساخت یک نیروی دریایی بیرقیب معطوف کنند.
پیشبینی مکیندر این بود که قدرتهای قاره – او بیش از همه نگران روسیه بود – در مسیر حکومت بر جهان بر اوراسیا حکومت خواهند کرد. بنابراین یک ابرقدرت فراساحلی و لیبرال - برای مکیندر، بریتانیا - باید با تقسیم اوراسیا آن را متوقف کند: باید مسیرهایی از دریا به ابرقاره را حفظ کند و در عین حال هژمونهای مشتاق را در خشکی و دریا به چالش بکشد.
خطرات اوراسیا برای سرزمینهای دور
آلفرد ماهان همتای آمریکایی مکیندر بود. او که طرفدار سرسخت قدرت دریایی بود، خود را وقف تشویق ایالات متحده برای ایجاد کانالی در سراسر تنگه آمریکای مرکزی، ساخت ناوهای جنگی و جمع آوری یک نیروی دریایی بیهمتا کرد. اما ماهان مانند مکیندر با نگرانی به ابرقاره مینگریست: در عصر بخار، تحکیم اوراسیا میتواند کشورهایی را که یک اقیانوس دورتر هستند تهدید کند. شاید روسیه تزاری از خاورمیانه و جنوب آسیا به آبهای گرمتر و افقهای وسیع تری نگاه کند. یا شاید ژاپن و آلمان، پس از تسلط بر مناطق خود، به آن سوی دریاها نگاه کنند.
اگر مکیندر معتقد بود که قدرت برتر زمینی منجر به قدرت برتر دریا میشود، ماهان معتقد بود که کنترل خطرات در اوراسیا مستلزم کنترل آبهای اطراف آن است. بنابراین او یک اتحاد دریایی بین ایالات متحده و بریتانیا را در نظر داشت که در آن دو دموکراسی اقیانوسپیما بر دریاها نظارت کنند و یک سیستم جهانی متناسب با سنتهای خود را حفظ کنند.
آلفرد ماهان، مورخ و افسر نیروی دریایی که برخی او را مهمترین استراتژیست قرن نوزدهم آمریکا میدانند
سومین عضو این سهگانه ژئوپلیتیکی، نیکلاس اسپایکمن، استراتژیست هلندی آمریکایی بود که در میان هرج و مرج جهانی جنگ جهانی دوم مطرح شد. اسپایکمن مکیندر را اصلاح کرد: شدیدترین چالشها نه از روسیه در «قلب» اوراسیا، بلکه از سوی کشورهای «حاشیه» پویا و صنعتی ابرقاره - آلمان و ژاپن – برمیآمد که میتوانستند به اعماق اوراسیا نفوذ کنند و در عین حال به دریاهای مجاور آن نیز حمله کنند. و اگر راه آهن مکیندر را مجذوب خود کرد و کشتی جنگی ماهان را متحیر کرد، این بمب افکن بود که اسپایکمن را نگران میکرد. او معتقد بود هنگامی که کشورهای تمامیتخواه اروپا و آسیا را تصرف کردند، نیروی هوایی دوربرد آنها نبردهای اقیانوس محور جهان جدید را کنترل میکند، در حالی که با محاصره و جنگ سیاسی ایالات متحده را برای شکست آماده میکنند. بنابراین مرزهای استراتژیک آمریکا هزاران کیلومتر از خطوط ساحلی آن فاصله دارد. و واشنگتن تنها با بازی بیرحمانه توازن قوا در اوراسیا میتواند از انزوایی که ممکن است کشنده باشد اجتناب کند.
امروزه، تحلیل این متفکران افسرده کننده و حتی واپسگرایانه به نظر میرسد. ماهان با افتخار خود را «امپریالیست» مینامید. مکیندر چین را «خطر زرد» نامید. همه جبر دوگانهای را پذیرفته بودند که ژئوپلیتیک بر آن استوار است: اینکه جغرافیا به شکل قدرتمندی تعاملات جهانی را شکل می دهد و اینکه جهان مکانی خشن و بدون گذشت است. اسپایکمن در سال 1942 نوشت: «کشورهای تنها با وقف دائمی خود به سیاست قدرت میتوانند بقا یابند» – نگرشی که باعث شد برخی او را به ترویج نظامیگری بیروح آمریکایی متهم کنند.
این منصفانه نیست. مکیندر، ماهان و اسپایکمن در تلاش بودند تا راه را در عصری از رویاروییهای جهانی بیابند که فناوریهای جدید و طلوع اشکال جدید و خشونتبارتر استبداد آن را وحشتناکتر میکرد. هر سه در نهایت به این فکر میکردند که آیا جوامع دموکراتیک - به قول ماهان آنهایی که «آزادی و حقوق فرد» را ارج مینهند- میتوانند از چالش آنهایی که به دنبال «تابعسازی فرد به دولت» هستند جان سالم به در ببرند. بنابراین، هر سه در تلاش بودند تا تعیین کنند که چه استراتژیها – و چه «ترکیبهایی از قدرت»– میتواند زیربنای نظم جهانی قابل تحملی را ایجاد کند.
این مکتب دموکراتیک ژئوپلیتیک، ابرقارهای که توسط قدرتهای غیرلیبرال اداره میشد را به عنوان کابوسی میدید که باید از آن اجتناب کرد. مکتب دیگر آن را آرزویی میدانست که باید به آن دست یافت.
سنت ژئوپولتیک اروپایی
اگر ژئوپلیتیک آغشته به سنتهای آزادی ایدهای انگلیسی-آمریکایی بود، ژئوپلیتیکی با روحیات خشنتر و خودکامه در قاره اروپا پدید آمد. سنت اخیر در اواخر قرن نوزدهم از نظریات رودولف کیلن، آکادمیک سوئدی و فریدریش راتزل، جغرافیدان آلمانی سرچشمه گرفت. این متفکران محصول جغرافیای تنگ و بیرحم اروپا بودند و برخی از سمیترین ایدههای آن زمان را به جریان انداختند.
کیلن و راتزل تحت تأثیر داروینیسم اجتماعی بودند: آنها ملتها را موجودات زندهای میدیدند که باید گسترش یابند یا بمیرند، و ملیت را با نژاد تعریف کردند. مکتب فکری آنها جستجو برای «فضای زندگی» را در اولویت قرار داد، اصطلاحی که راتزل در سال 1901 ابداع کرد. اگرچه این سنت گاهی اوقات از موفقیت ایالات متحده در فتح و سکونت در یک قاره الهام میگرفت، اما در کشورهایی مانند آلمان امپراتوری شکوفا شد که در آن دیدگاههای توسعه طلبانه و ارزشهای غیر لیبرالی و نظامی دست به دست هم دادند. و همانطور که تاریخ دهههای بعدی نشان میدهد، ژئوپلیتیک با این چرخش ارتجاعی و حاصل جمع صفر طرحی برای تجاوزات و جنایات بیسابقه بود.
مظهر این رویکرد، کارل هاوشوفر، فرمانده توپخانه دوران جنگ جهانی اول بود که پس از شکست در سال 1918، هدف احیای آلمان را بر عهده گرفت. برای هاوشوفر، ژئوپلیتیک مترادف با گسترش بود. او نوشت: آلمان پس از جنگ جهانی اول توسط متفقین مثله شده بود. تنها پاسخ آن این بود که «از تنگی فضای زندگی فعلی به آزادی جهان گسترش یابد.» آلمان باید مالک یک امپراتوری غنی از منابع و خودکفا در سراسر اروپا و آفریقا باشد. او بر این باور بود که سایر کشورهای تحت ستم و نادارا - یعنی ژاپن و اتحاد جماهیر شوروی - نیز همین کار را در بقیه اوراسیا و اقیانوس آرام خواهند کرد.
تنها با تحکیم آنچه هاوشوفر «پان-منطقهها» مینامید، دولتهای تجدیدنظر طلب میتوانستند بر دشمنان خود غلبه کنند. تنها با همکاری یکدیگر میتوانستند آن دشمنان، به طور خاص بریتانیا، را از بازی تفرقه بیانداز و حکومت کن بازدارند. هدف این ژئوپلیتیک، اوراسیایی بود که توسط یک محور استبدادی اداره میشد. هاوشوفر مصمم بود چیزی که مکیندر در مورد آن هشدار داده بود را به حقیقت تبدیل کند.
هیچ ادعایی وجود نداشت که این کار می تواند بدون آشوب و کشتار انجام شود. هاوشوفر نوشت که جهان به «یک پاکسازی سیاسی عمومی، یک توزیع مجدد قدرت» نیاز دارد. کشورهای کوچک «دیگر حق وجود ندارند». هاوشوفر از دستیابی مرگبار آلمان به «فضای زندگی» در اواخر دهه 1930 و اوایل دهه 1940 حمایت کرد و حتی به الهام بخشیدن به این کمپین وحشتناک کمک کرد.
هاوشوفر زمانی که آدولف هیتلر در دهه 1920 زندانی بود به او مشاوره داده بود. هولگر هرویگ، مورخ، استدلال میکند که استدلالهای اصلی رساله هیتلر، نبرد من - مانند اهمیت حذف رقبای اروپایی و نیاز به منابع و فضا در شرق – کاملاً ایدههای هاوشوفر بودند. به همین ترتیب حمایت هیتلر از یک امپراتوری زمینی وسیع در اوراسیا به عنوان پاسخ به قدرت دریایی انگلیسی-آمریکایی، از ایدههای هاوشوفرو همچنین زیر بنای نوع دیگری از ژئوپولتیک بود.
ادامه دارد...
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
قیمت جدید محصولات ایران خودرو رسما اعلام شد / توضیحات وزیر صمت درباره افزایش قیمت خودروها
-
از قطع روابط تا دیدار ژنرالها؛ واکاوی تلاشهای ریاض برای نزدیکی به تهران
-
هشدار اکونومیست درباره درباره ورود «ماسک» به سیاست: خطر ظهور الیگارشی فاسد در آمریکا
-
نبرد غولها در میانه بازی بزرگ؛ چگونه پوتین و بن سلمان جهان را به لرزه درآوردند؟
-
پاسخ قاطع ایران به قطعنامه شورای حکام/ راهاندازی سانتریفیوژهای پیشرفته
-
ایران وارد فاز مهاجرت عام شده است
-
پشت پرده معامله قرن بن سلمان با پوتین
-
معاون سازمان انرژی اتمی: ایران ظرفیت غنی سازی را به شکل قابل ملاحظهای افزایش میدهد/ مجموعهای از سانتریفیوژهای پیشرفته را بکار میگیریم
-
بازار سهام این هفته مثبت خواهد بود؟