به گزارش اکوایران، در نگاه اول بازگشت دونالد ترامپ در بیست ژانویه به کاخ سفید می‌تواند برای نتانیاهو بهترین اتفاق باشد. این حداقل نظر غالب بسیاری از تحلیلگران است، که برخی از آن‌ها معتقدند که دوره دوم ترامپ می‌تواند برای نتانیاهو آزادی عملی را که برای تحقق اهداف وسیع‌تر خود در خاورمیانه نیاز دارد، فراهم کند.

ترامپ برمی‌گردد

این نظر بدون پایه و اساس نیست؛ دوره اول ترامپ از جنبه‌های مختلفی به نتانیاهو کمک کرد. در سال 2017، ترامپ بیت‌المقدس را به‌عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت، خواسته‌ای دیرینه از سوی کابینه‌های مختلف اسرائیل. دو سال بعد، او انضمام بلندی‌های جولان به اسرائیل را نیز به رسمیت شناخت. دولت ترامپ هیچ ابایی از کاهش کمک‌ها به فلسطینی‌ها نداشت و همچنین در تعطیل کردن دفاتر سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) در واشنگتن دچار تردید نشد.

با این حال، گذشته لزوماً نشان دهنده آینده نیست. این موضوع به‌ویژه در مورد ترامپ صادق است، که با احمق‌ها خوب برخورد نمی‌کند، طبیعتاً دمدمی‌مزاج است، همیشه به دنبال قراردادهای بزرگ در عرصه بین‌المللی می‌گردد و به بی‌احترامی بسیار حساس است.

به نوشته هاآرتص، نتانیاهو، البته، وقتی که اهداف سیاسی داخلی یا منافع سیاست خارجی‌اش ایجاب کند، هیچ مشکلی در نمایش قدرت به متحدان و شرکای خود ندارد. چه در مورد تأخیر در چارچوب سه‌مرحله‌ای پیشنهادی واشنگتن برای آتش‌بس غزه با تحمیل خواسته‌های جدید یا عدم پذیرش اولین تلاش ایالات متحده برای برقراری آتش‌بس کوتاه‌مدت در لبنان، نتانیاهو بارها جو بایدن را شرمنده کرده است، به‌طوری که رابطه بین این دو مرد در بهترین حالت، به شدت تحت فشار است.

بایدن نتانیاهو

اما به غیر از نشت‌های اطلاعاتی ناشناس به رسانه‌ها از سوی کارکنان بایدن، در مورد عصبانیت رئیس‌جمهور از استراتژی جنگی اسرائیل در غزه و تغییر مواضع نتانیاهو در مذاکرات آتش‌بس با حماس، نخست‌وزیر اسرائیل به‌طور عمده توانسته بدون عواقب این اقدامات را انجام دهد. کمک‌های نظامی ایالات متحده ادامه یافت، دیپلمات‌های آمریکایی به مخالفت با قطعنامه‌های آتش‌بس در شورای امنیت سازمان ملل ادامه دادند و فلسطینی‌ها در غزه همچنان زیر آتش هستند.

ترامپ سکوت نخواهد کرد

بعید است ترامپ از همان الگو پیروی کند. شخصیت او چنین اجازه‌ای نمی‌دهد. در حالی که بایدن از درگیری عمومی با رهبران خارجی اجتناب می‌کند، ترامپ از آن لذت می‌برد و در واقع تاکتیک‌های جر و بحث را یک دارایی می‌داند. جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا، امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، آنگلا مرکل، صدراعظم وقت آلمان و ترزا می، نخست‌وزیر وقت بریتانیا، همه در مورد مسائل مختلف مورد لعن و نفرین ترامپ قرار گرفتند، علیرغم اینکه متحدان ایالات متحده بودند.

اگرچه ممکن است برخی فرض کنند که اسرائیل استثنایی در این قاعده خواهد بود، اما این امر به‌هیچ‌وجه قطعی نیست، به‌ویژه زمانی که ترامپ طرح‌های بزرگ و جاه‌طلبانه‌ای در خاورمیانه در دست دارد – که بیشتر آن‌ها برای موفقیت به همکاری اسرائیل نیاز دارند.

بزرگترین طرح در دست ترامپ، گسترش توافقات 2020 ابراهیم است، که به‌طور قابل‌توجهی به عنوان  بزرگترین دستاورد سیاست خارجی او در دوره اول تبلیغ می‌شود. 

اگرچه به‌طور صریح در این سند ذکر نشده است، اسرائیل همچنین موافقت کرد که از الحاق کرانه باختری خودداری کند، امری که ترامپ در مصاحبه‌ای با مجله تایم در هفته گذشته به آن اشاره کرد. در آن زمان، نتانیاهو حاضر بود این امتیاز موقت را بدهد چون مزایای این توافق نسبت به هزینه‌های به تعویق انداختن طرح‌های الحاق، بیشتر بود.

با این حال، نسبت هزینه به فایده طی چهار سال گذشته تغییر کرده است. حتی پیش از حمله 7 اکتبر حماس، سیاست‌های اسرائیل به‌طور قابل‌توجهی به سمت راست‌گرایی می‌رفت. نتانیاهو که هیچ‌گاه به چارچوب راه‌حل دو دولتی اعتقاد نداشت و در دهه 1990 علیه آن تبلیغ می‌کرد، اکنون تحت فشار سیاستمدارانی چون وزیر دارایی بتسلئیل اسموتریچ و وزیر امنیت ملی ایتامار بن-گویر است که راه‌حل‌شان برای مسئله فلسطینی‌ها شامل الحاق کامل کرانه باختری و از سرگیری شهرک‌سازی در غزه می‌شود. الگوی دو دولتی که دولت‌های مختلف ایالات متحده از آن حمایت می‌کردند، از نظر سیاسی در اسرائیل مرده است. در همین حال، جنبش شهرک‌سازی که زمانی یک جریان کوچک در داخل سیستم سیاسی رسمی اسرائیل بود، اکنون در دالان‌های قدرت حکم‌فرمایی می‌کند.

آمریکا عربستان

تعارض منافع

این وضعیت می‌تواند برای ترامپ مشکل بزرگی ایجاد کند، چرا که تلاش او برای گسترش توافقات ابراهیم با عربستان سعودی، به احتمال زیاد تا زمانی که اسرائیل گام‌های مشخصی به سمت تأسیس یک دولت فلسطینی برندارد، تحقق نخواهد یافت – نتیجه‌ای که می‌تواند ائتلاف حاکم نتانیاهو را به خطر اندازد و او را از قدرت کنار بزند. ولیعهد عربستان، محمد بن سلمان، که پیش از این در قبال مسئله فلسطین بی‌تفاوت بود، اکنون خواهان امتیازات واضح و غیرقابل بازگشت برای فلسطینی‌ها است. با توجه به این واقعیت‌ها، تصور اینکه ترامپ سر نتانیاهو داد بزند و از او بخواهد کنار برود و یکی از مهم‌ترین ابتکارات دیپلماتیکش را خراب نکند، چندان دور از ذهن نیست.

ایران نیز می‌تواند تنش‌ها میان ترامپ و نتانیاهو را افزایش دهد. اگرچه هر دو در مورد ایران سیاست مشترکی دارند – اینکه تحت هیچ شرایطی نباید تهران به سلاح هسته‌ای دست یابد – روش‌های آن‌ها برای رسیدن به این هدف ممکن است متفاوت باشد.

درست است که ترامپ در طول کمپین انتخاباتی اسرائیل را تشویق کرد تا علیه ایران اقدام نظامی انجام دهد، اما همچنین درست است که ترامپ نمی‌خواهد ارتش آمریکا درگیر جنگ دیگری در خاورمیانه شود، به‌ویژه اگر آن جنگ در دوران ریاست جمهوری او اتفاق بیفتد. هرگونه عملیات نظامی اسرائیل علیه تأسیسات هسته‌ای ایران احتمالاً با درجه‌ای از انتقام‌جویی ایران همراه خواهد بود، هم علیه اسرائیل و هم علیه حدود 35,000 نیروی نظامی آمریکا که در حال حاضر در منطقه مستقر هستند.

این موضوع به نوبه خود ترامپ را مجبور به واکنش متقابل خواهد کرد، که خطر تشدید بیشتر تنش‌ها و حتی متقاعد کردن تهران، برای تغییر در دکترین هسته‌ای را به همراه خواهد داشت و این همان مشکلی است که ترامپ می‌خواهد آن را متوقف کند.

ترامپ در اولین دوره انتخاباتی خود گفت: «ما باید به‌عنوان یک ملت غیرقابل پیش‌بینی‌تر باشیم و باید از همین حالا غیرقابل پیش‌بینی باشیم.» نتانیاهو باید این کلمات را به یاد داشته باشد. نسخه دوم ترامپ ممکن است لزوماً برای او به خوبی نسخه اول نباشد.