جای خالی واشنگتن در یک قاب تاریخی
خودزنی به روش آمریکا، بهرهبرداری به روش چین
اکوایران: تمایل چین برای کاهش تنش میان ایران و پادشاهی سعودی، نه به دلیل جاهطلبی نظامی در منطقه، بلکه به این دلیل است که مقادیر قابل توجهی نفت از هر دو کشور دریافت میکند.
به گزارش اکوایران، در شرایط کنونی گمانهزنیها درباره افول قدرت و نفوذ ایالات متحده در خاورمیانه افزایش یافته است؛ منطقهای که زمانی میدان قدرتنمایی واشنگتن بود. گروهی از تحلیلگران با استناد به دو رخداد احیای روابط دیپلماتیک میان ایران و عربستان و همچنین بازگشت سوریه به آغوش اتحادیه عرب، بر این باورند که خاورمیانه به حیات خلوت چین تبدیل شده و مواضع ایالات متحده حتی توسط متحدانش هم چندان قابل اعتنا نیست.
نشریه «نیشن» نیز در همین راستا با انتشار یادداشتی تحت عنوان «پیروزی دیپلماتیک در قلب چین» ضمن اشاره به این مقوله، به اشتباهات محاسباتی ایالات متحده پرداخته و شرایط کنونی را ماحصل سیاستهای نادرست روسای جمهوری این کشور و اسرائیل قلمداد میکند. اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده که بخش نخست آن را در ادامه میخوانید.
جای خالی واشنگتن در یک قاب تاریخی
عکسی که پکن 6 مارس از «وانگ یی» - وزیر خارجه چین - منتشر کرد، واشنگتن را شوکه کرد و به لرزه انداخت. او در آن قاب میان علی شمخانی، دبیر وقت شورای امنیت ملی ایران و مساعد بن محمد العیبان، مشاور امنیت ملی عربستان قرار گرفته بود. آنها برای شکلگیری توافقی جهت احیای روابط دیپلماتیک میان تهران و ریاض با یکدیگر دست میدادند. این عکس، تصویری از بیل کلینتون در سال 1993 را یادآوری میکرد؛ تصویری که در چارچوبش کلینتون میزبانی اسحاق رابین، نخست وزیر وقت اسرائیل و یاسر عرفات، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین را در زمین چمن کاخ سفید عهدهدار بود تا در باب توافق اسلو به اجماع دست یابند. در آن بازه زمانی، چنین تصویری هاله شکستناپذیری را اطراف ایالات متحده ایجاد کرد؛ بازیگری که با فروپاشی شوروی و پیروزی قاطعش در جنگ خلیج فارس در سال 1991 یکهتاز میدان شده بود.
اما این بار اثری از ایالات متحده در تصویر نبود؛ تغییری در ابعاد گسترده که نه تنها ماحصل ابتکارعمل چین قلمداد میشود بلکه نشان از ناتوانی، سیاستهای گستاخانه و رویکرد دوگانه واشنگتن در خاورمیانه دارد. پسلرزهای که اوایل ماه می واشنگتن را لرزاند و موجب شد تا نگرانی کنگره در باب ساخت مخفیانه پایگاه دریایی چین در امارات، یعنی متحد آمریکا که میزبان هزاران نیروی آمریکایی است، افزایش یابد.
چرایی تمایل پکن به کاهش تنشها در خاورمیانه
با این حال تمایل چین برای کاهش تنش میان ایران و پادشاهی سعودی، نه به دلیل جاهطلبی نظامی در منطقه، بلکه به این دلیل است که مقادیر قابل توجهی نفت از هر دو کشور دریافت میکند. انگیزه دیگر پکن بدون شک ابتکار بلندپروازانه کمربند و جاده است؛ ابتکار عمل «شی جینپینگ» که هدف از آن گسترش زیرساختهای اقتصادی زمینی و دریایی اوراسیا جهت رشد گسترده تجارت منطقه ای است؛ رشدی که چین و اهدافش در قلب آن قرار دارد.
این کشور تاکنون میلیاردها دلار در کریدور اقتصادی چین - پاکستان و در توسعه بندر دریایی گوادرعربستان جهت تسهیل انتقال نفت خلیج فارس به استان های شمال غربیاش سرمایهگذاری کرده است. تنش میان ایران وعربستان، منافع اقتصادی چین را به خطر می انداخت. به یاد داشته باشید که سپتامبر 2019، حمله پهپادی به پالایشگاهی در بقیق عربستان، موجب شد تا برای بازه زمانی کوتاهمدت، ظرفیت تولید نفت توسط ریاض به میزان پنج میلیون بشکه کاهش پیدا کند. این کشور امروز روزانه 1.7 میلیون بشکه نفت به چین صادر میکند، طبیعتا تداوم تنشها موجب خواهد شد تا ارسال این حجم نفت با تهدیدهایی جدی روبرو شود.
همچنین تصور میشود که روزانه 1.2 میلیون بشکه نفت از ایران وارد چین شود، هرچند که به دلیل تحریمهای اعمالی آمریکا، این فعل در خفا انجام در حال انجام است. دسامبر 2022، زمانی که اعتراضها به سیاست کووید صفر موجب پایان یافتن این سیاست شد، اشتهای چین برای دریافت نفت افزایش یافت وحالا تقاضا در قیاس با سال 2022 به میزان 22 درصد بیشتر شده است.از همین رو هرگونه بی ثباتی در خلیج فارس آخرین چیزی است که حزب کمونیست چین در شرایط کنونی بدان نیاز دارد. البته چین در حال عبور از نفت است؛ رخدادی که میتواند اهمیت خاورمیانه را نزدشان کاهش دهد. با این همه 10 تا 15 سال تا آن بازه زمانی باقی است.
ماحصل سیاستهای نادرست واشنگتن
علاقه چین برای پایان دادن به جنگ سرد میان ایران و عربستان، نبردی که دائما تشدیدتر میشد، به اندازه کافی روشن است اما این که چرا دو بازیگر چنین کانال دیپلماتیکی را انتخاب کردند، جای سوال است؟ به هر حال ایالات متحده هنوز خود را بازیگری برجسته و غیر قابل انکار میداند. با این حال، اگر این عبارت تا به حال معنای زیادی داشته باشد، امروز برجسته بودن ایالات متحده آشکارا رو به افول است آن هم به دلیل اشتباهاتی که راست گرایان اسرائیلی جهت پایان دادن به پیمان اسلو مرتکب شدند و افراطی های آمریکایی در سال 2003 و با حمله به عراق بدان دامن زدند. طبیعتا سوء مدریت ترامپ را نباید نادیده گرفت.
تهران هراندازه دور از اروپا باشد، با این همه باراک اوباما سرمایه زیای را هزینه کرد تا تعامل میان طرفین را افزایش دهد. در عوض سیاست های دونالد ترامپ موجب شد تا تهران در آغوش روسیه پوتین جای بگیرد.در واقع همه چیز می توانست متفاوت باشد. توافق هسته ای( برجام) در سال 2015 با میانجیگری دولت اوباما میتوانست پیشرفت ایران در برنامه هستهای اش را کندتر کند، این توافق محدودیتهای زیادی را بر تعداد سانترفیوژهای که ایران میتوانست داشته باشد و دارد اعمال کرد و میزان غنیسازی اورانیوم را کاهش داد.
به گفته بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی، ایران تا سال 2018 صادقانه به تعهداتش پایبند بود، اما به دلیل همین صداقت توسط دولت ترامپ مجازات شد.
اوایل سال 2016 شورای امنیت تحریم های اعمالی علیه ایران در سال 2006 را حذف کرد؛ ژستی بی معنا چرا که در آن زمان کنگره تحریم های یکجانبهای را علیه ایران وضع کرده بود و حتی به دنبال توافق هستهای، جمهوریخواهان کنگره حاصر به لغو تحریمها نشدند. آنها یک قرارداد 25 میلیارد دلاری را که به ایران اجازه میداد هواپیمای مسافربری غیرنظامی از بوئینگ خریداری کند را هم خنثی کردند.
بدتر از آن تحریم اشخاص ثالثی است که با آنها مخالفت می کنند. شرکت های فرانسوی چون توتال و رنو که مشتاق ورود به بازار ایران بودند به وسطه هراس از اقدامات تلافی جویانه واشنگتن کنار رفتند.به هر حال ایالات متحده بانک فرانسوی «بی ان پ» را به دلیل کنار گذاشتن این تحریم ها به میزان 8.7 میلیارد دلار جریمه کرده بود و هیچ شرکت اروپایی خواهان صرف چنین هزینهای نبود.در اصل، جمهوریخواهان کنگره و دولت ترامپ، ایران را تحت چنین فشارهای شدیدی نگاه داشتند.
پسلرزههای بازی «بی بی»
به طور خلاصه، تهران می توانست از طریق وابستگی به معاملات تجاری با منطقه آتلانتیک شمالی به شکلی جدی در مدار غرب تعریف شود، اما چنین نشد.به خاطر داشته باشیم که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل( در آن زمان به سان امروز) به شدت علیه برجام لابی کرده بود. او حتی به شکل بی سابقهای با توسل به کنگره تلاش داشت تا اوباما را دور بزند. او در این بازی شکست خورد اما سال 2018 ترامپ را درگیر بازیاش کرد؛ رخدادی که موجب شد تا برجام پاره شود.
نتانیاهو به خود بالید چرا که تصور میکرد ترامپ سادهلوح را متقاعد کرده است. اگرچه جناح راست اسرائیل اصرار داشت که بزرگ ترین نگرانیاش برنامه هستهای ایران است، اما در این مسیر فعل مثبتی انجام نداد. تلاش برای از میان بردن توافق 2015 موجب شد تا همه محدودیت های تعریف شده پایان یابند.به نظر می رسد نتانیاهو و سیاستمداران همفکر اسرائیلی اش از این که برجام صرفا به برنامه هسته ای ایران پرداخته و مقوله هایی چون فعالیت های (ادعایی) ایران در لبنان، سوریه و عراق ر لحاظ نکرده، ناراحت بودند.
ترامپ در ادامه تحریم های مالی و تجاری را علیه ایران اعمال کرد. به دنبال آن تجارت با تهران به یک پیشنهاد پر خطر تبدیل شد.می 2019، ترامپ با لحاظ کردن معیارهای خود و شاید معیارهای نتانیاهو به خیال خود موفق شد. او توانسته بود صادرات نفت ایران را از 2.5 میلیون بشکه در روز به 200 هزار بشکه کاهش دهد. با این حال، ایران تا اواسط سال 2019 براساس تعهدات برجامی اش فعالیت داشت. اما بعد از آن بازه زمانی تعهداتش را کنار گذاشت. ایران امروز اورانیوم غنی شده تولید کرده و شاید در آستانه گریز هستهای قرار داشته باشد.
در واقع کمپین فشار حداکثری ترامپ، ماحصلی نداشت. پس از مدتی ایرن راهی را برای ارسال نفت به چین پیدا کرد و محمولههای خود را در اختیار پالایشگاههای خصوصی که صرفا برای بازار داخلی فعالیت می کنند، قرار داد. از آنجایی که این شرکتها حضور یا دارایی بینالمللی ندارند و با دلار معامله نمیکنند، وزارت خزانهداری راهی برای مقابله با آنها ندارد.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
دستور کار جدید کاخ سفید؛ ترامپ راه پوتین را از تهران جدا میکند؟
-
پیام موشکی پوتین به غرب: در جنگ دخالت نکنید!
-
توئیت جدید علی لاریجانی؛ شروط اصلی ایران برای مذاکره با آمریکا
-
عزل فرماندار بندر انزلی در پی توهین به اصحاب رسانه؛ ماجرا چه بود؟
-
پیامدهای پاسخ فوری تهران به قطعنامه آژانس
-
پیش بینی بورس فردا 4 آذر ماه 1403/ بهار بازار بورس اوراق بهادار تهران در پاییز 1403
-
اعلام رسمی قیمت جدید محصولات سایپا/ بیشترین افزایش قیمت متعلق به کدام خودرو بود؟
-
پاس گل روسیه سوخت
-
معافیت مالیات دیگری برای کارگران