خیزش محافظهکاری ملیگرا-۱
طوفانی که در حال در نوردیدن غرب است؛ آیا محافظهکاران جدید فاشیست هستند؟
اکوایران: محافظهکاران ملیگرا اصرار دارند که جنبش آنها با دموکراسی سازگار است، با این حال اکثر نمایندگان اصلی آن قصد حفظ قدرت خود را دارند. در حال حاضر، این پدیده بر سیاست جریانهای راست بسیاری از کشورهای جهان غرب مسلط شده است.
به گزارش اکوایران، بوداپست به قبله جریان ضدداووس تبدیل شده، جایی ناسیونالیستهای محافظهکار از سراسر جهان گرد هم میآیند تا در مورد چگونگی شکست لیبرالیسم بینالمللی با هم تبادل نظر کنند. پایتخت مجارستان در قلب جنبشی جهانی برای بازآفرینی سیاست جناح راست قرار دارد.
نشریه اکونومیست در مقالهای به موضوع خیزش و آرایش جدید این جریان پرداخته که بخش اول آن توسط اکوایران با عنوان «قبله جریان ضدداووس؛ پرورشگاه انحراف رادیکال محافظهکاران کجاست؟» ترجمه شده است و اکنون بخش دوم آن تقدیم خوانندگان میگردد.
انشقاق راستگرایان
احزاب محافظهکار ملیگرای کشورهای مختلف سیاستهای مشترکی در مورد خانواده دارند. عبارت «مجارستان دوستدار خانواده» در سراسر فرودگاه بوداپست به زبانهای مختلف نصب به چشم میخورد. زنان دارای فرزندان زیاد معافیتهای مالیاتی بزرگ، بخشودگی وامهای دانشجویی و کمکهای قابل توجهی برای خرید خانه دریافت میکنند. در لهستان، یکی از محبوبترین سیاستهای حزب قانون و عدالت اوربان کمکهزینه ۵۰۰ زلوتی (۱۲۵ دلاری) ماهانه برای هر کودک بوده که به کاهش چشمگیر فقر کودکان کمک کرده است. در آمریکا نیز برخلاف مخالفت جریان راست با دولت رفاه، برخی از آنها برای کمک به خانوادهها، از سیاست کمک به والدین شاغل حمایت میکنند.
تمایل به دفاع از خانواده گاهی خود را در قالب تأکید بر باروری نشان میدهد. میریام کیتس، نماینده حزب محافظهکار در همایش ۲۰۲۳ «نَتکان» گفت: «شاید انتظار نداشتید که در ساعت ۹ صبح دوشنبه به بچهدارشدن فکر کنید؛ اما اگر میخواهید محافظهکار ملیگرا باشید، به ملتی برای محافظتکردن نیاز دارید». در کنفرانسی که اخیراً به میزبانی جورجیا ملونی (نخستوزیر ایتالیا) برگزار شد، ایلان ماسک، ثروتمندترین مرد جهان از حاضران خواست تا «ایتالیاییهای بیشتری به دنیا آورده تا فرهنگ ایتالیا را نجات دهند».با وجود همه این تبادل نظرها، محافظهکاران ملیگرا طیفی منشق با اختلافنظرهای زیادی هستند. اختلافات عمیقی در زمینه اقتصاد، سیاست خارجی و امور اجتماعی میان آنها وجود دارد. جریانهای «اولویت با آمریکاست» و «اتحاد مدنی مجارستان» شدیداً با کمکهای اضافی به اوکراین برای مقاومت در برابر روسیه مخالفند؛ اما حزب قانون و عدالت یکی از متحدان سرسخت اوکراین در زمانی بود که اکثریت پارلمان مجارستان را در اختیار داشت. ملیگرایان آمریکا، مجارستان و لهستان نگران تلقین همجنسگرایی و ایدئولوژیهای جنسیتی به کودکان هستند؛ اما ماریا لوپن و خیرت ویلدرز (برجستهترین محافظهکاران ملیگرا در فرانسه و هلند) بیشتر از حقوق همجنسگرایان حمایت میکنند.
ترامپ میخواهد تعرفههای بزرگی برای حفاظت از صنعت داخلی وضع کند؛ اما به همان اندازه که دولت مجارستان در برابر بوروکراتهای بروکسل ایستادگی میکند، برنامهای برای خروج از اتحادیه اروپا و بازار واحد آن ندارد. اوربان، مدیر سیاسی نخستوزیری مجارستان توضیح میدهد: «ما با ایدئولوژی جهانیشدن مخالفیم نه با خود جهانیشدن».
ملونی نمونه خوبی از تناقضات داخلی ائتلاف محافظهکاران ملیگراست. با توجه به بدبینی ستیزهجویانه او به اروپا پیش از نخستوزیری، بسیاری بیم آن داشتند که او با اوربان در نزاع دائمی با اتحادیه متحد شود. او در کنفرانس ۲۰۲۰ نَتکان که در رم برگزار شد، گفت: «در حالی که از حاکمیت ایتالیا دفاع میکنیم، نمیتوانیم از مجارستان ویکتور اوربان یا لهستان کاچینسکی که بار دیگر مورد حمله جریان ترقیخواه اروپا قرار گرفتهاند، دفاع کنیم».
با این حال، او در زمانی که به نخستوزیری رسید، با دیگر رهبران اروپایی در تعلیق میلیاردها یورو کمکهای مالی به مجارستان همراه شد. همچنین علیرغم مخالفتهای اوربان، ملونی قویاً از کمک به اوکراین حمایت کرده و در ماجرای تصویب بسته ۵۰ میلیارد یورویی (۵۴ میلیارد دلاری) برای کیف نقش بزرگی داشت. از سال ۱۹۹۸، ملونی برگزارکننده کنفرانس سالانه محافظهکاران به نام آترجو است. در سال ۲۰۱۹، ویکتور اوربان مهمان افتخاری او بود؛ اما سال گذشته، ریشی سوناک، نخستوزیر تقریباً میانهروی بریتانیا به این مراسم دعوت شد.
بین محافظهکاران ملیگرا در مورد اینکه نظم بینالمللی پسالیبرال باید چگونه باشد، توافق کمی به چشم میخورد. محافظهکاران ملیگرای اروپایی برای گسترش پایگاه مردمی خود و شاید پس از مشاهده انحرافات دردناک برگزیت، از فراکسیت (خروج فرانسه از اتحادیه اروپا)، هاکسیت (خروج مجارستان از اتحادیه اروپا) و نکسیت (خروج هلند از اتحادیه اروپا) فاصله گرفتهاند. همانطور که مجارستان از وتوی خود در اتحادیه و ناتو استفاده کرده تا امتیازاتی را از سایر اعضا به دست آورد، همچنین نمیخواهد هیچ یک از سازمانهای فراملی که منافع زیادی در قالب یارانههای مستقیم و تضمینهای امنیتی از آنها کسب میکند، منحل شوند. با وجود تمام بدگوییها از جهانیگرایی، به نظر میرسد که اکثر محافظهکاران ملیگرا نمیخواهند در مسیر خود تنها باشند.
در واقع برخی استدلال میکنند که محافظهکاری ملیگرا به قدری نامفهوم و نامنسجم است که حتی ارزش جدیگرفتن هم ندارد. اما حتی جنبشهایی با ناسازگاریهای عمیق درونی نیز میتوانند جهان را تغییر دهند. مثلاً طی دههها و در راستای بازتعریف معنای محافظهکاری آمریکایی، انقلاب ریگان از طریق رویکرد «تلفیقی» با جریانهایی نهچندان همگون مانند شاهینهای ضدکمونیست، محافظهکاران اجتماعی ضدسقطجنین و طرفداران بازار آزاد همراه شد. همچنین اینترناسیونال اول و اینترناسیونال دوم ترکیبی از گروههای چپ قرن نوزدهم بودند که اگرچه فروپاشیدند، اما به تبلیغ کمونیسم و سوسیالدموکراسی کمک کردند.
در سال ۱۹۳۴، فاشیستهای ایتالیای با هدف ترسیم نظریه جهانی فاشیسم، در کنفرانس مونترو سوئیس گرد هم آمدند. تلاششان کاملاً شکست خورد. آلمان نازی به خاطر درگیریهای دیپلماتیک با ایتالیا کنار گذاشته شده بود. ارسطو کالیس، مورخ جنبشهای فاشیستی مینویسد: «حاضران تقریباً در مورد همه مسائل ایدئولوژیک اختلاف نظر داشتند؛ از مرکزیت شرکتگرایی فاشیستی گرفته تا نژاد و مسئله یهودیان، نقش مسیحیت و تعادل میان استقلال ملی و همکاری بینالمللی» و با این حال، جنبش فاشیستی چنددسته همچنان ثابت کرد که میتواند آتش جنگ جهانی دوم را به راه بیندازد.
حق و باطل
محافظهکاران ملیگرای امروزی فاشیست نیستند و در تلاشند تا جنبش خود را از ویرانی دهه ۱۹۳۰ متمایز سازند. برای مثال، هازونی ادعا میکند که نازیها ناسیونالیست واقعی نبودند؛ بلکه امپریالیستهایی بودند که قصد تسخیر اروپا را داشتند و ناسیونالیسم واقعی مستلزم مخالفت با امپریالیسم و دیگر ایدئولوژیهای توتالیزهکننده از جمله لیبرالیسم است.
البته در عمل، ملیگرایان اغلب تمایزی که هازونی توصیف میکند را نادیده میگیرند. ولادیمیر پوتین قدرت استبدادی خود را بر اساس فساد و استفاده از آرمانهای ملیگرایانه بنا نهاده است. او کلیسای ارتدکس روسیه را پذیرفته، از ناسپاسی غربیها در مورد فداکاریهای اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ جهانی دوم گله کرده و انزجار خود از بیاخلاقیهای خارجیها را ابراز میکند. برای توجیه حمله به اوکراین، او با اصرار بر اینکه این دو کشور بخشی از یک ملت اسلاو هستند، به پروپاگانداهای ملیگرایانه روی آورد.
جورج اورول در روزهای آخر جنگ جهانی دوم در مورد مسئله ناسیونالیسم و خطرات آن چنین نوشت: «ناسیونالیسم طمع قدرت بوده که با خودفریبی تعدیل شده است. هر ناسیونالیستی میتواند آشکارترین بیصداقتیها را بروز دهد، اما از آنجایی که فکر میکند در خدمت هدفی بزرگتر از خودش بوده، اعتقاد راسخ دارد که در سمت حق ایستاده است».
همین انتقاد را میتوان به بسیاری از محافظهکاران ملیگرا وارد کرد. اگرچه برخی، مانند ملونی، بر اساس قوانین حکومت میکنند، اما بسیاری از برجستهترین شخصیتهای این جنبش، از جمله ترامپ، اوربان و کاچینسکی به حدی از حقانیت خود مطمئنند که با براندازی دولت برای حفظ قدرت مشکلی ندارند. در نگاه آنان، دستگاه قضایی دیگر نهادی مستقل برای مهار دستگاه اجرایی به حساب نمیآید، بلکه مانعی است که باید آن را به اراده خود درآورد. با رسانهها نیز به همین شکل رفتار میشود. ترامپ حتی تا تلاش برای لغو نتیجه انتخابات نیز پیش رفت.
محافظهکاران ملیگرا اصرار دارند که جنبش آنها با دموکراسی سازگار است، با این حال اکثر نمایندگان اصلی آن قصد حفظ قدرت خود را دارند. در حال حاضر، این پدیده بر سیاست جریانهای راست بسیاری از کشورهای جهان غرب مسلط شده است. انتخابات ۲۰۲۴ میتواند به آن کمک کند تا بر سیاست نیز غالب شود.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
قیمت جدید محصولات ایران خودرو رسما اعلام شد / توضیحات وزیر صمت درباره افزایش قیمت خودروها
-
از قطع روابط تا دیدار ژنرالها؛ واکاوی تلاشهای ریاض برای نزدیکی به تهران
-
هشدار اکونومیست درباره درباره ورود «ماسک» به سیاست: خطر ظهور الیگارشی فاسد در آمریکا
-
پاسخ قاطع ایران به قطعنامه شورای حکام/ راهاندازی سانتریفیوژهای پیشرفته
-
معمای ترامپ در مواجهه با تهران/ چه چیزهایی میتواند مانع از مذاکره شود؟
-
پشت پرده معامله قرن بن سلمان با پوتین
-
بازار سهام این هفته مثبت خواهد بود؟
-
نبرد غولها در میانه بازی بزرگ؛ چگونه پوتین و بن سلمان جهان را به لرزه درآوردند؟
-
ایران وارد فاز مهاجرت عام شده است