گریز از استراتژی و سردرگمی بایدن در قبال تهران / چرا مذاکره اوباما و فشار ترامپ جواب نداد؟
اکوایران: دو دولت پیشین آمریکا استراتژیهای متفاوتی در قبال ایران پیش گرفته بودند که هریک با شکست مواجه شد. اما رهبران کنونی واشنگتن هیچ رویکرد جامع یا همان استراتژی در قبال تهران نداشته که به اقدامات ضد و نقیض آن در قبال ایران انجامیده است.
به گزارش اکوایران، میتوان هرچقدر که لازم باشد درباره چیستی «استراتژی» بحث و گفتوگو داشت، اما به نظر میرسد اجتناب رئیسجمهور آمریکا از چالش تدوین یک استراتژی منسجم، کمک چندانی به او نمیکند.
گریز از استراتژی، کنترل تنشها در سطح پایین
به نوشته نهال طوسی برای وبگاه پولتیکو، یک مقام آمریکایی در برابر این پرسش که استراتژی جو بایدن در قبال ایران چیست، او با خنده گفت: «افراد زیادی در داخل دولت همین سؤال را میپرسند. گاهی روز اول میپرسند. گاهی اوقات هم شش ماه بعد». او افزوده: «من برای آنها پاسخی دارم: بایدن هیچ استراتژی برای ایران ندارد. اگر او بخواهد به هرجومرج فزاینده در خاورمیانه پایان دهد، مجبور است یکی تدوین کند».
تهران بر اساس بسیاری از معیارها، ریشه بسیاری از دردسرهای غرب در سراسر خاورمیانه بوده و بیش از هر زمان دیگری تهدیدی برای منافع ایالات متحده به شمار میرود. ایران در آستانه گریز هستهای قرار دارد. نیروهای مقاومت در حال گسترش نفوذ و عملیاتهای خود در خارج از مرزهای ایران هستند و همانطور که عملیات نظامی اخیر علیه اسرائیل نشان میدهد، برنامه موشکهای بالستیک آن همچنان قوی است.
با این حال، در بیشتر دوران ریاستجمهوری بایدن، هدف اصلی دستیاران او حل این معما نبوده، بلکه دور نگه داشتن آن از میز کار رئیسجمهور بوده است.
به گفته یک مقام دیگر آمریکایی، «استراتژی بایدن این بوده که در همه جبههها، از جمله هستهای، منطقهای و ...، تنشها در سطح پایینی حفظ شوند. مدتهاست که دولت چنین رویکردی دارد».
سیاستمداران واشنگتن اختلافنظرهای صادقانهای در مورد چگونگی تعریف «استراتژی» دارند و بسیاری از این اصطلاح به صورت کلی استفاده میکنند. بسیاری از سیاستگذاران درباره استراتژینبودن اسنادی که به عنوان استراتژی برچسب خوردهاند، گِلهمند هستند. اما اینها مباحث انتزاعی بوده که اغلب از پرداختن به چالشهای فوری و عینی سیاست خارجی ناتوانند.
به گفته این مقام: «اگر هدف نهایی تلاشها حل یک مشکل نباشد، پس در واقع استراتژی وجود ندارد. بنابراین، وقتی متخصصان سیاست خارجی از کلماتی مانند «مهار»، «کاهش تنش»، «بازدارندگی» و «مدیریت ریسک» برای توصیف رویکرد بایدن نسبت به ایران استفاده میکنند، من فقط تاکتیک میشنوم، نه استراتژی. بایدن اعتقاد دارد که ایران یک مشکل [برای آمریکا] است، اما به نظر نمیرسد که یک برنامه منسجم برای حل آن داشته باشد».
دو استراتژی متضاد
در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما، دولت میخواست مشکل برنامه هستهای روبهرشد ایران را حل کند و راهی هم برای رسیدن به آن هدف داشت: تحریمها و دیپلماسی ترکیبی؛ تلاشی که از تیم جرج دبلیو بوش به ارث برده بود. این استراتژی جواب داد و برجام شکل گرفت.
بسیاری از ناظران گفتند که این توافق به اندازه کافی خوب نیست و برخی دیگر درباره استراتژی واقعی اوباما ابهام داشتند. برخی او را متهم کردند که به دنبال بهبود کلی روابط با ایران، دشمن دیرینه آمریکاست. درست است که اوباما امیدوار بود توافق هستهای منجر به روابط بهتر با ایران شود، اما گزارشها نشان میدهد که این بیشتر یک امید بود و بخشی از استراتژی به شمار نمیآمد.
دونالد ترامپ با کنارگذاشتن توافق هستهای، هم به استراتژی دولت اوباما و هم به امیدی که ایجاد کرده بود، ضربه زد. البته ترامپ استراتژی خودش را داشت. هدف اعلامشده دولت او تغییر رفتار تهران بود، نه خود تغییر نظام. با این حال، تغییراتی که واشنگتن میخواست چنان اساسی بودند که عملاً فرقی با تغییر نظام نداشتند. تاکتیک او «فشار حداکثری» بود؛ دوز سنگینی از تحریمها و سایر تنبیهاتی که تهران را هدف قرار میداد. بدیهی است که این استراتژی کارساز نبود.
در چنین شرایطی، بایدن با هدف نیمهکاره احیای توافق هستهای و استراتژی نه چندان ایدئال برای دستیابی به آن، روی کار آمد.
بلاتکلیفی استراتژیک
بایدن چندین شرط برای رسیدن به هدف تعیین کرد، از جمله اینکه ایران باید با مذاکره در مورد یک توافق سختگیرانهتر و طولانیمدت در آینده موافقت کند. حتی قبل از روی کار آمدن دولت ابراهیم رئیسی با خواستهها و اولویتهایش، بایدن آنقدر برای شروع مذاکرات طول داد که تلاشش برای احیای توافق هستهای، متزلزل شد.
از زمانی که تلاش تیم بایدن برای احیای توافق اولیه با شکست مواجه شد، این تیم به دنبال کسب پیروزیهای جزئی با ایران در هر زمینه ممکن است.
دولت بایدن چند زندانی دوتابعیتی بازداشتشده در ایران را به آمریکا بازگرداند، هرچند که این کار مستلزم معاملهای بود که جمهوریخواهان آن به شدت از آن انتقاد کردند. دولت او از طریق اظهارات و اقدامات تکنولوژیکی نیز از اعتراضات کوتاهمدت در ایران حمایت کردند.
کاخ سفید همچنین تحریمهایی را که ترامپ پس از خروج از توافق هستهای دوباره بر ایران اعمال کرده بود، تا حد زیادی نگه داشت. اما از آنجایی که واشنگتن این تحریمها را به طور دلخواه اعمال میکرد یا به دلایلی خارج از کنترلشان، تحریمها آنقدر به ایران ضربه نزدهاند که رفتارش را به طور قابل توجهی تغییر دهند. همچنین صادرات نفت ایران افزایش یافته است.
با بررسی سیاستهای دولت بایدن در قبال ایران، مشخص میشود که آنها رسماً خواستار تغییر نظام نیستند. به یاد داشته باشید که حتی ترامپ هم رسماً به این موضوع حساس سیاسی دست نمیزد.
اما به نظر نمیرسد که تیم بایدن حتی تمایل داشته باشد بگوید که میخواهد رفتار تهران را به طور اساسی تغییر دهد. نهایتاً آنها در موارد معدودی که به ایران اشاره میکنند، در اسنادی مانند «راهبرد امنیت ملی» دولت، از اصطلاحاتی مانند «بازدارندگی» یا «مهار» استفاده میکنند.
کاخ سفید تنها در حال مدیریت یک مشکل هستند، نه اینکه سعی در حل آن داشته باشد.
این احتمال وجود دارد که دولت بایدن به این نتیجه رسیده باشد که هیچ راه واقعی و مستقیمی برای «حل» چالش ایران وجود ندارد و بدون شک مشکل سختی است.
این موضوع همچنین در واشنگتن به قدری از نظر سیاسی سمی شده است که حتی برقراری ارتباط با تهران در حال حاضر، سرزنش به همراه دارد. چالش دیگر نیز چین و روسیه هستند که زمانی در قبال سیاستهای خاص ایران با آمریکا همکاری داشتند، اما اکنون به تهران برای دورزدن تحریمهای آمریکا کمک میکنند که بخشی به دلیل تنشهای خودشان با آمریکاست.
همافزایی اسرائیل و جهان عرب
شاید دولت ایالات متحده بر این باور است که استراتژی دیگری وجود دارد که فلان تأثیر را بر تهران خواهد داشت و منجر به تغییر ماندگاری در ایران شود.
به نظر میرسد این یکی از دلایلی است که حتی پس از حمله ۷ اکتبر حماس، بایدن و دستیارانش همچنان به دنبال چشمانداز بزرگتر خود از «یکپارچگی منطقهای» برای خاورمیانه هستند.
این استراتژی واقعیتر دولت بایدن است. مشکلی که به طور ظاهری به دنبال حل آن بوده، اصطکاک بین اسرائیل و کشورهای عربی از طریق مجموعهای از توافقات اقتصادی، امنیتی، دیپلماتیک و سایر مناسبات است. مکانیزمهای ترکیبی دفاع هوایی که شماری از موشکها و پهپادهای ایرانی را در هفته گذشته را رهگیری کردند نیز این رویکرد نوپا را به نمایش گذاشتند.
ایالات متحده امیدوار است که عربستان سعودی و اسرائیل روابط دیپلماتیک برقرار کرده، واشنگتن و ریاض وارد یک پیمان امنیتی شوند و اسرائیل با مسیری برای تشکیل دولت فلسطین موافقت کند. همه این قطعات به یکدیگر وابسته بوده و کسانی که آنها را پیش میبرند، انگار در مسابقه بختآزمایی شرکت کردهاند.
یکپارچگی خاورمیانه
آدرین واتسون، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید در اظهار نظری به عناصری از استراتژی یکپارچگی منطقهای اشاره کرد. واتسون گفت: «ما سیاست را با شعارهای تبلیغاتی پیش نمیبریم. ما بر تضعیف واقعی تواناییهای ایران و در عین حال، تقویت تواناییهای شرکا و متحدان خود تمرکز میکنیم».
اما در واقع، با اغماض میتوان ادغام منطقهای را یک استراتژی در برابر ایران دانست، زیرا با قرار دادن رقبای منطقهای ایران، به ویژه سعودیها و اسرائیلیها در یک جبهه، قطعاً فشار منطقهای بر تهران را افزایش میدهد.
ایالات متحده در حالی امیدوار به این است که استراتژی ادغام منطقهای منجر به یک تغییر اساسی در ایران شود، که خاورمیانه بیش از حد تکهتکه و پیچیده است. حتی عربستان سعودی نیز در حالی که به دنبال توافقی جدید با اسرائیل بوده، سعی کرده برخی از روابط تیره با تهران را ترمیم کند. همچنین بعید است که خشم اعراب از ایران، حداقل به این زودیها، جای خشم آنها از اسرائیل به خاطر جنگ غزه را بگیرد.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
دستور کار جدید کاخ سفید؛ ترامپ راه پوتین را از تهران جدا میکند؟
-
پیام موشکی پوتین به غرب: در جنگ دخالت نکنید!
-
توئیت جدید علی لاریجانی؛ شروط اصلی ایران برای مذاکره با آمریکا
-
پیامدهای پاسخ فوری تهران به قطعنامه آژانس
-
عزل فرماندار بندر انزلی در پی توهین به اصحاب رسانه؛ ماجرا چه بود؟
-
پیش بینی بورس فردا 4 آذر ماه 1403/ بهار بازار بورس اوراق بهادار تهران در پاییز 1403
-
اعلام رسمی قیمت جدید محصولات سایپا/ بیشترین افزایش قیمت متعلق به کدام خودرو بود؟
-
پاس گل روسیه سوخت
-
معافیت مالیات دیگری برای کارگران