به گزارش اکوایران، پنج‌شنبه گذشته روسیه روز پیروزی را جشن گرفت -گرامی‌داشت شکست آلمان نازی در سال 1945. در داخل کشور، این روز نوستالژی است. در دهۀ 1970، رهبر شوروی، لئونید برژنف یک کیش پیروزی درست کرد. روسیۀ پوتین هم همین سنت را ادامه داده است.

پیروزی در اذهان و نه در میدان جنگ

به نوشته تیموتی اسنایدر، مورخ برجسته و استاد دانشگاه ییل در سی‌ان‌ان،  در خارج، این یک کار ایجاد رعب است. قرار است فکر کنیم که روسیه شکست‌ناپذیر است.

و بسیاری از ما طی حملۀ روسیه به اوکراین این را باور کرده بودیم. در فوریۀ 2022، هنگامی که روسیه حملۀ تمام عیار به همسایه‌اش را آغاز کرد، همه اجماع داشتند که اوکراین طی چند روز سقوط خواهد کرد.

حتی امروز که بیش از دو سال از مقاومت اوکراین می‌گذرد، دیدگاه رایج در میان دوستان روسیه در کنگره و سنا این است که نهایتاً روسیه برنده خواهد شد. موفقیت مسکو نه در میدان جنگ، بلکه در اذهان ماست.

روسیه می‌تواند ببازد. و باید ببازد، به خاطر جهان -و به خاطر خودش.

پروپاگاندای شکست‌ناپذیری

شکست‌ناپذیری ارتش سرخ پروپاگانداست. ارتش سرخ خوفناک بود اما قابل شکست هم بود. ارتش سرخ دو جنگ از سه جنگ مهمش را باخت.

در سال 1920 در لهستان شکست خورد. پس از فروپاشی تقریبی در سال 1941، در سال 1945 آلمان نازی را شکست داد. (بردش در این مورد بخشی از ائتلافی بزرگ‌تر و با کمک اقتصادی تعیین کنندۀ آمریکا بود). نیروهای شوروی بلافاصله پس از حملۀ سال 1979شان به افغانستان شکست خوردند و یک دهه بعد مجبور به عقب‌نشینی شدند.

جنگ افغانستان

و ارتش روسیۀ امروز هم ارتش سرخ نیست. روسیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیست. اوکراین شوروی یکی از منابع تأمین منابع و سرباز ارتش سرخ بود. در آن پیروزی سال 1945، سربازان اوکراینی ارتش سرخ تلفات بسیار سنگینی دادند -بزرگ‌تر از مجموع تلفات آمریکا، بریتانیا و فرانسه. به میزان غیرمتناسبی، این اوکراینی‌ها بودند که با اونیفرم ارتش سرخ جنگیدند و به برلین رسیدند.

تنها راه نجات روسیه

امروز، روسیه نه همراه با اوکراین بلکه علیه اوکراین می‌جنگد. در قلمرو کشوری دیگر مشغول جنگ است. و حمایت اقتصادی آمریکا را هم ندارد، چیزی که ارتش سرخ برای شکست آلمان نازی نیازمندش بود. در این وضعیت، هیچ دلیل به‌خصوصی برای وجود ندارد که فکر کنیم روسیه می‌برد. در عوض، آدم انتظار دارد تنها راه نجات روسیه این باشد که مانع کمک غرب به اوکراین شود -از این طریق که غرب را قانع کند پیروزی‌اش گریز ناپذیر است تا قدرت اقتصادی تعیین کننده‌مان را به کار نگیریم.

شش ماه گذشته نشان دهندۀ این مسئله بوده است: پیروزی‌های میدانی کوچک روسیه در زمانی اتفاق می‌افتادند که ایالات متحده کمک به اوکراین را به تأخیر می‌انداخت، به جای اینکه کمک را در اختیارش بگذارد.

روسیۀ امروز کشور جدیدی است. تأسیس آن به سال 1991 برمی‌گردد. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، مانند برژنف پیش از خود، از طریق نوستالژی حکومت می‌کند. او به شوروی و امپراتوری روسیۀ گذشته ارجاع می‌دهد. اما امپراتوری روسیه هم جنگ‌هایی را باخت. جنگ کریمه را در سال 1856 باخت. جنگ روسیه-ژاپن را در سال 1905 باخت. جنگ جهانی اول را در سال 1917 باخت. در هیچ یک از این جنگ‌ها، روسیه نتوانست نیروهایش را بیش از سه سال در میدان نبرد نگه دارد.

بهترین نتیجه؛ یک تفکر غیرواقع‌بینانه 

در ایالات متحده، نگرانی بزرگی دربارۀ شکست روسیه وجود دارد. اگر چیزی غیرممکن به نظر بیاید، ما نمی‌توانیم تصور کنیم که بعدتر اتفاق بیفتد. و حتی در میان حامیان اوکراینی گرایشی وجود دارد که فکر می‌کنند بهترین نتیجه، یک مساوی است.

چنین تفکری غیرواقع‌بینانه است. و نشان دهندۀ یک اعتماد به نفس عجیب آمریکایی است.

جنگ اوکراین

هیچ کسی نمی‌تواند جنگی را به این شکل به پیش ببرد. و تلاش‌های سابق برای اثرگذاری بر روسیه نشان می‌دهد که نمی‌توان چنین تأثیری بر آنها داشته داشت. روسیه و اوکراین برای پیروزی می‌جنگند. سؤال‌های پیش روی ما این‌هاست: چه کسی و با چه پیامدهایی برنده می‌شود؟

پیامدهای هولناک یک پیروزی

برد روسیه پیامدهای هولناکی خواهد داشت: خطر جنگی بزرگ‌تر در اروپا، احتمال بیشتر ماجراجویی چین در اقیانوس آرام، تضعیف نظام حقوقی بین الملل، احتمال گسترش سلاح‌های هسته‌ای، بی‌ایمانی به دموکراسی.

باختن جنگ‌ها برای روسیه امری عادی است. و به‌صورت کلی، این مسئله روسیه را به سوی تأمل و اصلاح برده است. شکست در کریمه حکومتی خودکامه را مجبور به پایان سرف‌داری کرد. شکست روسیه به ژاپن باعث پایان دستکاری در انتخابات‌ها شد. ناکامی شوروی در افغانستان گورباچف را به فکر انجام اصلاحات و در نتیجه پایان جنگ سرد انداخت.

در زمینۀ ویژگی‌های روس‌ها، تاریخ درس‌های عمومی‌تر و آسوده خاطر کننده‌تری دربارۀ امپراتوری‌ها ارائه می‌دهد. امروز، روسیه مشغول جنگی امپریالیستی است. منکر وجود کشور و ملت اوکراین است و شرارت‌هایی انجام می‌دهد که یادآور بدترین بخش‌های امپریالیسم اروپا در گذشته است.

اروپای صلح‌طلب امروز، از قدرت‌هایی تشکیل شده که در جنگ‌های امپریالیستی شکست خورده‌اند و به دموکراسی رو آورده‌اند. شکست در آخرین جنگ امپریالیستی‌ صرفاً یک احتمال نیست. خوب هم هست، نه فقط برای جهان، بلکه برای خودتان.

رویای آینده پساامپریالیستی روسیه

روسیه می‌تواند بازندۀ این جنگ باشد، و باید باشد، به خاطر خود روس‌ها. روسیه‌ای شکست خورده صرفاً به معنی توقف از دست رفتن پوچ جان جوانان در اوکراین نیست. بلکه فرصتی است برای روسیه که به کشوری پساامپریالیستی تبدیل شود، به جایی که اصلاحات در آن ممکن است، جایی که خود روس‌ها ممکن است تحت محافظت قانون قرار بگیرند و بتوانند رأی‌ها معناداری را به صندوق بیندازند.

شکست در اوکراین، فرصت تاریخی روسیه برای عادی شدن است -چیزی که روس‌های خواهان دموکراسی و حاکمیت قانون می‌گویند.

مانند ایالات متحده و اروپا، اوکراین پیروزی 8 مه 1945 را جشن می‌گیرد. اوکراینی‌ها هم کاملاً حق دارند آن پیروزی را به یاد بیاورند و تفسیر کنند: آنان بیش از روس‌ها از اشغال به دست آلمان‌ها زجر کشیدند و متحمل تلفات بسیاری در میدان نبرد شدند.

و اوکراینی‌ها حق دارند که فکر کنند روسیۀ امروز، مانند آلمان نازی در سال 1945، یک رژیم فاشیستی امپریالیستی است که می‌تواند و باید شکست بخورد. آخرین بار، فاشیسم به دلیل ائتلافی شکست خورد که محکم ایستاد و از قدرت اقتصادی بالاترش استفاده کرد. همین مسئله دربارۀ امروز هم صدق می‌کند.