طرح حماس برای غزه پساجنگ
طوفانی که پایان ماجرا نیست؛ تغییر اساسی معادله با اسرائیل/ چگونه حماس با نقشه حزبالله عمل میکند؟
اکوایران: حماس در تلاش برای تحمیل ساختار جدیدی بر حکومت غزه و بازسازی سازمان آزادیبخش فلسطین به شیوه خود، امیدوار است مدل حزبالله را بر این منطقه تحمیل کند.
به گزارش اکوایران، در ششم ماه می، رهبران حماس در تلاش برای جلوگیری از عملیات تقریباً قطعی اسرائیل در رفح، اعلام کردند که حاضرند توافق تبادل اسرای اسرائیلی با زندانیان فلسطینی را بپذیرند. پس از هفتهها مخالفت حماس، این اعلامیه به واشنگتن امید داد که هنوز هم ممکن است به نوعی توافق دست یافت که با آن بتوان دهها اسیر باقیمانده را آزاد کرد و به حملات اسرائیل در نوار غزه پایان داد. اما اکنون، با حمله اسرائیل به رفح، مشخص نیست که حماس تا چه حد به انجام این توافق متعهد بوده یا اینکه صرفاً به دنبال راهی برای حفظ پایگاه خود در رفح است؛ جایی که اسرائیل باور دارد باقیمانده گردانهای آن و رهبری مستقر در غزه پناه گرفتهاند.
بازسازی سیاسی غزه به سبک حزبالله
به نوشته متیو لِویت برای وبگاه فارن افرز، پس از هفت ماه جنگ در غزه، درگیری اسرائیل و حماس خسارتهای جبرانناپذیری به بیش از دو میلیون ساکن این منطقه وارد ساخته است. پرسیدن دو سؤال اساسی حائز اهمیت است: اهداف حماس چیست؟ استراتژی آن برای دستیابی به آنها کدام است؟
با حمله ۷ اکتبر، حماس تلاش کرد خود و مسئله فلسطین را دوباره در مرکز دستور کار بینالمللی قرار دهد. این حمله همچنین به منظور خنثیکردن توافق احتمالی عادیسازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی طراحی شده بود.
اما رهبران حماس همچنین اهداف سیاسی دارند که ممکن است در ابتدا متناقض به نظر برسد. آنها سعی دارند خود را از بار کامل حکومت بر نوار غزه که مانعی برای دستیابی به هدفشان مبنی بر نابودی اسرائیل تبدیل شده بود، رها کنند. همانطور که گفتگوهای برگزارشده توسط چین در اوایل ماه می بین مقامات حماس و فتح نشان داد، رهبری حماس همچنین تلاش میکند تا علیرغم سالها دشمنی شدید بین این دو گروه، روند آشتی با فتح و تشکیلات خودگردان فلسطین را آغاز کند.
این اهداف به نوبه خود در خدمت هدفی عمیقتر هستند. حماس در تلاش برای ایجاد ساختار جدیدی بر حکومت غزه و بازسازی سازمان آزادیبخش فلسطین به شیوه خود، امیدوار است مدل حزبالله را بر این منطقه تحمیل کند. حماس، مانند حزبالله، آیندهای را میخواهد که در آن هم بخشی از هرگونه ساختار حکومتی فلسطینی بعدی در غزه باشد و هم از آن جدا. به این ترتیب، مانند حزبالله در لبنان، امیدوار است بدون در دست داشتن رسمی حکومت، بر قدرت سیاسی و نظامی در غزه و در نهایت، کرانه باختری تسلط یابد. برای درک این پروژه بزرگ حماس و پیامدهای مهم آن برای اسرائیل و منطقه، لازم است به بررسی تحول حماس در سالهای منتهی به حمله ۷ اکتبر بپردازیم.
تغییر کل معادله
چهار روز بعد از ۷ اکتبر، یک مقام ارشد حماس به طور علنی اعتراف کرد که این گروه بیش از دو سال به طور مخفیانه در حال برنامهریزی برای حمله بودهاند. رهبران حماس پس از یک جنگ کوتاه با اسرائیل در ماه می ۲۰۲۱، اهداف بنیادین خود را دوباره مورد ارزیابی قرار دادند. در آن زمان، آنها ۱۴ سال بود که بر نوار غزه حکومت میکردند و میتوانستند به حفظ وضع موجود ادامه دهند.
اما به زودی پس از جنگ سال ۲۰۲۱، یحیی سنوار، رهبر حماس در غزه دو گزینه جایگزین را برای اسرائیل مطرح کرد. او در مصاحبهای با الجزیره، شبکه ماهوارهای با بودجه قطر تأکید کرد که حماس همچنان به دنبال «محوکردن» اسرائیل است، اما او برای ورود به یک آتشبس بلندمدت با اسرائیل موافق است، البته به شرطی که اسرائیل با لیستی بلندبالا از مطالبات حماس موافقت کند؛ از جمله برچیدن همه شهرکسازیها، آزادی زندانیان فلسطینی و اجازهدادن به حق بازگشت فلسطینیان. اما او گفت که هرگونه آتشبس موقتی خواهد بود و هدف آن دستیابی به وحدت در میان گروههای فلسطینی است که احتمالاً به معنای حمایت از موضع حماس در جهت محوکردن نهایی اسرائیل است.
سنوار همچنین تأیید کرد که حماس از قبل با «برادران خود در لبنان و سپاه پاسداران» در تماس بوده و گفت که در صورت تشدید جنگ سال ۲۰۲۱، این متحدان از حماس حمایت میکردند. چهار ماه بعد، حماس همچنین به میزبانی شخص سنوار، کنفرانسی در غزه برگزار کرد که به برنامههای «آزادی فلسطین» پس از «نابودی» اسرائیل اختصاص داشت. این کنفرانس خواستار جایگزینی سازمان آزادیبخش فلسطین با شورای جدیدی برای آزادی فلسطین شد که متشکل از «همه نیروهای فلسطینی و عربی حامی ایده آزادسازی فلسطین به همراه نیروهای دوست» است.
همزمان، حماس به جای اولویتدادن به پروژه حکومتی خود در نوار غزه، شروع به اجرای مخفیانه برنامه دیرینه حمله زمینی به اسرائیل کرد. برنامهای که هنوز روی کاغذ بود اما حماس امید داشت با اجرای آن، زنجیرهای از اتفاقات را رقم بزند که در نهایت، به نابودی اسرائیل منجر شود. در عین اینکه رهبران این گروه به تمرکز بر اداره غزه و رسیدگی به نیازهای فلسطینیان ساکن آنجا ادامه میدادند، به طور همزمان مشغول انبارکردن سلاحهای سبک بوده و همانطور که خلیل الحیه، یکی از مقامات حماس بعداً اذعان کرد: «برای این حمله بزرگ آماده میشدند». در نهایت، به گفته الحیه، حماس نتیجه گرفت که باید «کل معادله» با اسرائیل را تغییر دهد.
یا حالا یا هیچوقت
با پیشرفت برنامهریزیها برای حمله ۷ اکتبر، رهبران حماس به طور فزایندهای به ضرورت انجام اقدامی قاطع پی بردند. اولاً، به نظر میرسید حمایت از جنبش حماس در غزه در حال کاهش است. استراتژی پیش از ۷ اکتبر اسرائیل در قبال حماس بر اساس خرید آرامش در ازای اجازهدادن به جریانیافتن کمکهای مالی قطر به غزه بود. اسرائیل میپنداشت که با این کار، حمایت از فعالیتهای نظامی حماس در میان مردم غزه کمرنگ شود.
با اینکه از زمان حمله حماس، اسرائیل به خاطر این رویکرد مورد انتقادهای فراوانی قرار گرفته، اما برخی نشانهها وجود دارد که این استراتژی تأثیرش را گذاشته بود. برای مثال، نظرسنجی جولای ۲۰۲۳ توسط مرکز فلسطینی افکار عمومی نشان داد که ۷۲ درصد از اهالی غزه معتقد بودند که «حماس نتوانسته زندگی فلسطینیان در غزه را بهبود بخشد» و ۷۰ درصد از این افراد از پیشنهادی مبنی بر اینکه تشکیلات خودگردان فلسطین مسئولیت امنیت در غزه را برعهده بگیرد، حمایت کردند. با نگاهی به این اعداد، به نظر میرسد حماس به این نتیجه رسید که پروژه حکومتیش در غزه در حال شکستخوردن است.
حماس همچنین از خطری که عادیسازی روابط اسرائیل با عربستان علیه مسئله فلسطین ایجاد میکرد، نگران بود. سعودیها خواستار اقدامات ملموس و برگشتناپذیر اسرائیل به سمت راهحل دو کشوری و امضای یک معاهده امنیتی رسمی واشنگتن با ریاض بودند؛ در مقابل، عربستان سعودی به طور رسمی اسرائیل را به رسمیت میشناخت. اکثر فلسطینیان احتمالاً پیشرفت در زمینه تشکیل کشور مستقل فلسطین را امری مثبت تلقی میکردند، اما حماس که همواره مخالف سرسخت راهحل دو کشوری و متعهد به نابودی اسرائیل بوده، جور دیگری به قضیه نگاه میکرد. حماس همچنین میدانست که تحت راهحل دو کشوری، از هر دو طرف انتظار میرود تا نیروهای نظامی خود را کنترل کنند که این امر برای حماس و متحدانش خبر خوبی نخواهد بود.
در عین حال، حماس احتمالاً بیثباتی طولانیمدت در اسرائیل را فرصتی طلایی میدید. همزمان با افزایش خشونت در کرانه باختری و درگیری بین نمازگزاران فلسطینی و نیروهای امنیتی اسرائیل در مسجدالاقصی، کابینه راستگرای نتانیاهو چند ماه با اعتراضات گسترده در رابطه با اصلاحات قضایی مواجه شده بود. افزایش تنش در کرانه باختری که بخشی از آن به دلیل تلاشهای رهبران خارجی حماس مانند صالح العاروری برای تحریک حملات علیه اسرائیلیها بود، باعث شد که نیروهای اسرائیلی منابع بیشتری را به آنجا اختصاص داده و از مرز با غزه غافل شوند.
بیداری روح مقاومت
در بحبوحه این تحولات، حماس تصمیم گرفت حمله ۷ اکتبر خود را آغاز کند. با اشاره به کنفرانس سال ۲۰۲۱ که سنوار تهدید کرده بود تا به اقداماتی که تضعیفکننده حق فلسطینیان در مورد قدس تلقی میشد، پاسخ دهد، حماس عملیات ۷ اکتبر را «طوفان الاقصی» نامید.
از ابتدای برنامهریزی، حماس پیشبینی میکرد حملهاش به جنوب سرزمینهای اشغالی، اسرائیل را وارد یک درگیری بزرگتر کند؛ جنگی که امیدوار بود حزبالله و سایر اعضای «محور مقاومت» به سرعت به آن بپیوندند. رهبران حماس همچنین برای این احتمال برنامهریزی کرده بودند که این حمله بتواند به دستاوردهای بیشتری برسد؛ از جمله سناریویی که در آن، رزمندگان در غزه با نیروهای کرانه باختری متحد شده و به دنبال حمله اولیه، شهرهای اسرائیل و پایگاههای نظامی را هدف قرار دهند. به همین منظور، هنگامی که رزمندگان حماس در ۷ اکتبر از غزه خارج شدند، به اندازه کافی غذا و تجهیزات برای چند روز را با خود به همراه داشتند.
حماس با طراحی و مستندکردن این حمله سعی داشت دست اسرائیل را رو کرده روحیه مقاومت را تحریک کند. اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس در دوحه چند روز پس از ۷ اکتبر در یک سخنرانی ویدئویی به صراحت تأیید کرد: «ما به این خون نیاز داریم، تا روحیه انقلابی را در ما بیدار کند، تا اراده را در ما بیدار کند، تا روحیه چالش و حرکت روبهجلو را در ما بیدار کند».
صبر استراتژیک
علیرغم آرزوهای حداکثری حماس برای رسیدن به تلآویو و پیوستن به سایر مبارزان در الخلیل، به نظر میرسد حماس از موفقیت اولیه خود در ۷ اکتبر جا خورد. بیش از آنچه که حماس انتظار داشت، تعداد بسیار بیشتری از رزمندگان این گروه موفق به نفوذ درون سرزمینهای اشغالی شدند؛ چرا که این گروه پیشبینی میکرد سامانههای امنیتی و نیروهای اسرائیل تعداد بیشتری از مهاجمان را در امتداد مرز کشته یا دستگیر کنند. علاوه بر این، با انتشار خبر نفوذ حماس به حصار مرزی غزه، دو موج دیگر از رزمندگان نیز به دنبال آن وارد شدند. اولین موج شامل اعضای سایر گروههای مقاومت مانند جهاد اسلامی فلسطین و جبهه مردمی برای آزادی فلسطین میشد و دومین موج نیز از اهالی غیرنظامی غزه بودند. حمله حماس برای ساعتها مهار نشد و روزها طول کشید نیروهای اسرائیلی تا همه مهاجمان را دستگیر کرده یا بکشند و کنترل مرز را به دست آورند.
اگرچه حزبالله و دیگر اعضای محور مقاومت، از جمله نیروهای عراقی و یمنی در حمایت از مردم غزه علیه اسرائیل به پا خواستند، اما این درگیری به جنگی منطقهای منجر نشده و حماس از این بابت راضی است. برای حماس، صبر استراتژیک یک فضیلت به شمار میرود. هدف اصلی حماس آغاز روندی طولانیتر و اجتنابناپذیر به سمت نابودی اسرائیل است. برای انجام این کار، حماس نیاز داشت تا از زیر بار اداره نوار غزه که به این نتیجه رسیده بود که به جای تسهیل حملات آن به اسرائیل، آنها را تضعیف میکند، خارج شود. با رهایی از این مسئولیت، اکنون حماس میتواند بارها و بارها تا نابودی اسرائیل، ۷ اکتبر را تکرار کند.
مدل حزبالله
با انجام حمله ۷ اکتبر، حماس وضعیت موجود در غزه را بر هم زد؛ اما نکتهای که کمتر مورد توجه قرار گرفته این است که به جای وضعیت سابق، حماس خواهان چه چیزی است. در حالی که اکنون گفتگوها در مورد اداره غزه پساجنگ جریان دارد، حماس برای آشتی با سایر گروههای فلسطینی و در نهایت تصاحب سازمان آزادیبخش فلسطین زمینهسازی کرده و بدین ترتیب، اطمینان حاصل میکند که بخشی از هر ساختار حکومتی باشد که بعداً شکل میگیرد. اسماعیل هنیه که توضیح داد گروهش میخواهد کل معادله را تغییر دهد، اخیراً با تأیید این طرح، ایده آتشبس پنجساله با اسرائیل را بر اساس خطوط آتشبس قبل از جنگ ۱۹۶۷ و به شرط تشکیل کشور فلسطین متحد که کرانه باختری و نوار غزه را در بر میگیرد، مطرح کرده است. از ماه دسامبر، رهبران ارشد حماس با جناحهایی از فتح که مخالف محمود عباس، رهبر بسیار نامحبوب تشکیلات خودگردان فلسطین هستند، برای بحث در مورد چنین اتحادی دیدار کردهاند. در ۲۱ آوریل، هنیه صراحتاً پیشنهاد بازسازی سازمان آزادیبخش فلسطین برای شاملشدن همه گروههای فلسطینی ارائه کرد.
ممکن است برای یک جنبش اسلامگرای مبارز که مدتهاست از تشکیلات خودگردان میانهرو و سکولار اعلام بیزاری کرده، تلاش برای پیوستن به سازمان آزادیبخش فلسطین تعجبآور به نظر برسد. اما هدف استراتژیک مهمتر پشت فشار اخیر حماس، تقلید از مدل حزبالله است. در لبنان، حزبالله به شکلی اسمی بخشی از دولت لبنان به شمار میآید که به آن اجازه میدهد تا بر سیاستها تأثیر گذاشته و حداقل در هدایت بودجههای دولتی حرفی برای گفتن داشته باشد. با این حال، حزبالله در اداره نیروی نظامی قدرتمند خود و مبارزه با اسرائیل، استقلال کامل خود را حفظ میکند. حماس امیدوار است با اتخاذ توافقی جدید برای غزه و کرانه باختری، همان نفوذ و استقلال را بر جنبش و نیروهای خود اعمال کند؛ بدون اینکه به هیچ دولتی وابسته یا تحت کنترل آن باشد.
در واقع، رهبران حماس در غزه در برنامهریزی حمله ۷ اکتبر به دنبال الگوی حزبالله بودند. هرچند رهبری حماس در قطر، ترکیه و لبنان بیشتر به پایاندادن جنگ علاقهمند بودهاند، اما سنوار که به دلیل حضور در غزه و کنترل اسرای اسرائیلی حرف اول را میزند، بر تحمل حملات اسرائیل، بقا و اعلام «پیروزی الهی» تمرکز دارد. او به وضوح در حال الگوبرداری از جنگ ۲۰۰۶ با اسرائیل است که در آن، حزبالله علیرغم متحملشدن خسارات سنگین، به اولین ارتش عرب تبدیل شد که توسط ارتش اسرائیل نابود نشد و در نتیجه، جایگاه منطقهایش خود به طور قابل توجهی ارتقا یافت. به نظر میرسد محاسبه سنوار این بوده که با جان سالم به در بردن از تهاجم نظامی اسرائیل، در موقعیت خوبی برای تصاحب جایگاهی عالی در دولت آینده فلسطین قرار خواهد گرفت.
البته این ایده که سنوار جایگاهی در دولت وحدت ملی فلسطین داشته باشد، مورد تردید است. از این گذشته، حماس پس از سالها دشمنی آشکار با فتح و تشکیلات خودگردان فلسطین، در سال ۲۰۰۷ و پس از جنگی داخلی با فتح، کنترل نوار غزه را به دست گرفت. علاوه بر این، دولت بایدن صراحتاً حضور حماس در هرگونه ساختار حکومتی پس از جنگ را رد کرده است. اما با بقای زیرساختهای سیاسی این گروه در غزه و نبود جایگزینها، ممکن است حماس همچنان موفق شود به عنوان یکی از چندین حزب اصلی فلسطین ظاهر شود.
اگر این اتفاق بیفتد، حماس میتواند جنبههای دیگری از رویکرد حزبالله را نیز پیاده سازد. همانطور که حزبالله از مواضع خود در لبنان برای انجام حملات فرامرزی به اسرائیل بهره برده، حماس نیز میتواند عملیات نظامی خود را فراتر از مرزهای سرزمینهای اشغالی، کرانه باختری و نوار غزه گسترش دهد.
پیروزی پس از جنگ
علیرغم چراغسبز اعلام اوایل ماه می حماس به نسخهای از توافق تبادل اسرا، مقامات دولت بایدن رهبری حماس را به خاطر تسلیمنشدن و آزادنکردن اسرای اسرائیلی سرزنش میکنند.
از نگاه حماس، برای رسیدن به پیروزی، ابتدا باید به سبک حزبالله صرفاً با زندهماندن، دشمن را خسته کنند. سپس در ارتباط با ساختار حکومتی پساجنگ، حماس باید با پیوستن به سازمان آزادیبخش فلسطین و تغییر جنبش فلسطین از درون و در عین حال، حفظ حماس به عنوان یک نیروی مستقل مبارز، مدل حزبالله را پیاده سازد. از نظر حماس، این رویکرد اجازه میدهد تا تعهد بنیادی به نابودی اسرائیل و جایگزینی آن با یک دولت اسلامی فلسطین در تمام سرزمینهای اشغالی دنبال شود.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
دستور کار جدید کاخ سفید؛ ترامپ راه پوتین را از تهران جدا میکند؟
-
پیام موشکی پوتین به غرب: در جنگ دخالت نکنید!
-
توئیت جدید علی لاریجانی؛ شروط اصلی ایران برای مذاکره با آمریکا
-
عزل فرماندار بندر انزلی در پی توهین به اصحاب رسانه؛ ماجرا چه بود؟
-
پیش بینی بورس فردا 4 آذر ماه 1403/ بهار بازار بورس اوراق بهادار تهران در پاییز 1403
-
اعلام رسمی قیمت جدید محصولات سایپا/ بیشترین افزایش قیمت متعلق به کدام خودرو بود؟
-
پیامدهای پاسخ فوری تهران به قطعنامه آژانس
-
پاس گل روسیه سوخت
-
موج وحشت در اروپا؛ تصمیم بیسابقه پوتین و شکستن قواعد نانوشته جنگ سرد