هدف واقعی پوتین از حمله به اوکراین؛ مهار ناتو یا احیای امپراطوری روسیه؟
اکوایران: علیرغم عقبنشینیهای اولیه روسیه در حمله به اوکراین، بعید است که دستاوردهای اخیر ولادیمیر پوتین در میدان نبرد باعث شود تا او از برخی اهداف گسترده خود در جنگ صرفنظر کند.
به گزارش اکوایران، بیش از دو سال از آغاز تهاجم تمامعیار ولادیمیر پوتین به اوکراین میگذرد، اما او همچنان بر تحقق همه اهداف خود اصرار دارد. با این حال، رئیسجمهور روسیه جزئیات زیادی از آنها بروز نداده و این موضوع به او فضای مانور قابلتوجهی میدهد تا بسته به تحولات میدان نبرد، خود را پیروز اعلام کند. به طور کلی، اهداف او در سه دسته قرار میگیرند: تضعیف یا بر هم زدن روابط اوکراین با سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، مهار ملیگرایی اوکراین و گسترش قلمرو.
به نوشته توماس گراهام برای وبگاه شورای روابط خارجی، درک اهداف و انگیزههای پوتین عنصری اساسی در توسعه استراتژی برای اطمینان از عدم موفقیت اوست. نگرانیهای امنیتی او پیش از جنگ میتوانست از طریق مذاکرات جدی با اوکراین و غرب که در جریان بود اما با تصمیم او برای آغاز تهاجم در سال ۲۰۲۲ لغو شد، حل شود. پوتین حق ندارد دیدگاههای خود را درباره چگونگی سازماندهی ارتش یا اداره امور داخلی اوکراین به این کشور تحمیل کند. هرگونه نگرانی میتوانست موضوعی برای دیپلماسی و شاید مذاکره با رهبران اوکراین باشد و نه بیشتر. بدیهی است که حمله به کشور دیگر و تصرف خاک آن نقض آشکار منشور سازمان ملل و هنجارهای امنیت اروپاست.
رویارویی با ناتو
از همان ابتدا، پوتین مسائل مربوط به اوکراین را در چهارچوب بزرگتر نقش ناتو در اروپا قرار داد. او مدتهاست که علیه گسترش ناتو و عضویت احتمالی اوکراین در این پیمان، به عنوان تهدیدی جدی برای امنیت روسیه و همچنین خیانتی به وعدههای دادهشده در پایان جنگ سرد مبنی بر عدم گسترش «حتی یک وجب» ناتو به شرق، اعتراض کرده است. پیشنویس معاهدات امنیتی روسیه که قبل از حمله منتشر شد، روی ناتو متمرکز بود، نه اوکراین. سه خواسته کلیدی در این معاهدات، پایاندادن به گسترش ناتو، ممنوعیت استقرار تسلیحات تهاجمی در امتداد مرزهای روسیه و عقبنشینی زیرساختهای ناتو به خطوط سال ۱۹۹۷ بود؛ زمانی که دو سال پیش از اولین موج گسترش پس از جنگ سرد، سند بنیادین ناتو-روسیه امضا شد.
آنچه که پوتین را نگران کرد، همکاری هرچه بیشتر نظامی و امنیتی بین اوکراین و تکتک اعضای ناتو، به ویژه ایالات متحده بود که شامل انجام رزمایشهای مشترک پیچیدهتر و مکررتر در داخل و اطراف اوکراین میشد. همانند گذشته، پوتین (مانند سایر نخبگان روسیه) با عضویت اوکراین در ناتو به شدت مخالف بود. از نظر او، ناتو اکنون به طور عمدی در حال تبدیلکردن اوکراین به سکویی برای حملات برقآسا علیه روسیه است. اصرار ناتو بر اینکه یک اتحاد دفاعی است، به طور قابل پیشبینی در کرملین مورد بیتوجهی قرار گرفت. گفتنی است که پوتین در سخنرانیهای مهم پیش از حمله، در مورد تهدید غرب علیه روسیه و نقش مخربانه آن در تبدیلکردن اوکراین به موجودیتی «ضدروسیه» خشمگینانه سخن میگفت.
مهار ملیگرایی اوکراین
نگرانیهای پوتین در مورد ناتو با دو هدفی که او برای امنیت روسیه ضروری میداند، همپوشانی دارد: خلع سلاح و غیرنازیسازی اوکراین. اشارهای به محتوای این دو فرآیند در مذاکراتی که مقامات روس و اوکراینی در هفتههای اول پس از حمله برای دستیابی به چهارچوبی برای حلوفصل درگیری انجام دادند، آشکار شد. در مورد خلع سلاح، روسها بر بیطرفی اوکراین و محدودساختن نیروی نظامی در زمان صلح به حداکثر ۸۵ هزار نیرو، همراه با محدودیتهای شدید بر تسلیحات سنگین و برد سامانههای موشکی پافشاری کردند.
در مورد غیرنازیسازی، مسکو خواستار ممنوعیت نئونازیسم و ملیگرایی افراطی از سوی کییف و لغو قوانینی شد که دیدگاهی را از تاریخ دوران شوروی که با نسخه تأییدشده از سوی کرملین در تضاد است، ترویج میکرد. به طور خاص، روسها با هرگونه اشاره مثبت به نقش ملیگرایان اوکراینی در جنگ جهانی دوم مخالفت کردند. آنها این نیروها را نازیهایی تمامعیار یا حداقل همدست نازیها میدانند و بزرگداشت آنها را نشانهای از نگرشهای نئونازی تلقی میکنند؛ هرچند که راست افراطی در اوکراین حمایت چندانی ندارد. آنچه که گفته نشده همان چیزی است که بسیاری از ناظران آن را هدف واقعی پوتین میدانند: سرنگونی ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین و روی کار آوردن یک رژیم دستنشانده.
کنترل «نوووروسیا»
در همین حال، پوتین در مورد جاهطلبیهای سرزمینی خود کمتر حرف زده است. او شدیداً اعتقاد دارد که روسها و اوکراینیها یک ملت بوده و اوکراین تنها در مشارکت با روسیه میتواند شکوفا شود. او درباره تمایلش به بازیابی «سرزمینهای تاریخی» روسیه صحبت کرده، بدون اینکه مشخص کند منظورش دقیقاً چیست، هرچند به طور واضح شامل حداقل بخشهایی از اوکراین میشود. روسیه پیش از تهاجم ۲۰۲۲ خود، به طور مؤثری بر دو بخش از خاک اوکراین که در زمان ناآرامیهای اوکراین در سال ۲۰۱۴ تصرف کرده بود، کنترل داشت: کریمه که به طور غیرقانونی آن را ضمیمه کرد و بخشهایی از دو استان در منطقه شرقی دونباس که رهبران جداییطلب طرفدار روسیه را در آنجا مستقر کرد.
با وجود این، زمانی که پوتین «عملیات نظامی ویژه» را اعلام کرد، نشان داد که علاقه چندانی به تصرف بخش زیادی از خاک اوکراین ندارد. او اعلام کرد که قصدش محافظت از جمعیت روستبارها و روسزبانها جمهوریهای خلق دونتسک و لوهانسک است، مناطقی که روسیه تنها سه روز قبل به عنوان کشورهای مستقل به رسمیت شناخته بود. به احتمال زیاد، این هدف مستلزم «آزادسازی» سرزمینهایی از آن جمهوریها بود که کییف هنوز بر آنها کنترل داشت. فراتر از آن، پوتین ادعا کرد که برنامههای او شامل اشغال «سرزمینهای اوکراینی» نمیشود. منظور او از این حرف مبهم است. پوتین شدیداً باور دارد که اوکراین امروزی ساخته و پرداخته ولادیمیر لنین، رهبر شوروی و همرزمان بلشویک اوست که برخی از «سرزمینهای تاریخی» روسیه را کییف بخشیدند. تنها منطقهای از اوکراین که به طور واضح در این دسته قرار نمیگیرد، گالیسیای تاریخی است؛ سرزمینی در غرب که اوکراین در پی پیروزی شوروی در جنگ جهانی دوم به دست آمد.
در هر صورت، خطوط اصلی پیشروی در طول تهاجم نشان میدهد که پوتین جاهطلبیهای ارضی بسیار گستردهتری داشته است. به طور قابل بحثی، حمله به سمت کییف را میتوان به عنوان بخشی از عملیاتی برای «نازیزدایی» اوکراین با تصرف پایتخت و سرنگونی دولت که پوتین آن را نئونازی خوانده، تعبیر کرد. اما به نظر میرسد که یورش به خارکیف در شرق، تلاش برای ساخت پل خشکی بین کریمه و دونباس و حمله به سمت اودسا بخشی از برنامهای بلندپروازانه برای کنترل کل اوکراین در شرق رودخانه دنیپرو یا آنچه زمانی به عنوان نوووروسیا شناخته میشد، است. در صورت موفقیت، روسیه کنترل کامل دریای آزوف و کل ساحل شمالی دریای سیاه را به دست آورده و اوکراین را به کشوری محصور در خشکی تبدیل میکند.
عدم موفقیت در میدان نبرد در مراحل اولیه جنگ، پوتین را مجبور کرد تا اهداف فوری خود را تعدیل سازد. با توقف در تلاش برای تصرف خارکیف و اودسا و نگرانی از پیشرویهای بیشتر اوکراین به سمت شرق در پاییز ۲۰۲۲، پوتین بر اساس همهپرسیهای نمایشی، چهار استانی را که نیروهایش تا حدی کنترل میکردند، ضمیمه روسیه کرد. بنابراین، این استانها دستاوردهای حداقلی بودند که پوتین را راضی میکردند. همه پیشنهادهای مذاکره روسیه از آن زمان به بعد، منوط به این بوده که اوکراین «واقعیتهای ژئوپلیتیکی» موجود را بپذیرد؛ یعنی این که سرزمینهای الحاقشده در واقع متعلق به روسیه هستند.
پوتین معتقد است که هنوز هم میتواند به تمام اهدافی که برای عملیات نظامی خود تعیین کرده، دست یابد. اعتماد به نفس او با دستاوردهای اخیر روسیه در میدان نبرد نزدیک خارکیف که به نفع او در حال تغییر است، افزایش مییابد. با این حال، موفقیت نهایی به هیچ وجه قطعی نیست. روابط اوکراین با ناتو در حال قویترشدن است. دولت زلنسکی، مانند اوکراین به عنوان یک کشور مستقل، همچنان پابرجا مانده است. پیشرفت اندکی که روسیه در میدان نبرد داشته با هزینه وحشتناک جانی و مالی به دست آمده است. اما پوتین در تلاش برای رسیدن به اهداف خود حاضر به تسلیم نیست. وظیفه اوکراین و غرب این است که اطمینان حاصل کنند او موفق نمیشود.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
دستور کار جدید کاخ سفید؛ ترامپ راه پوتین را از تهران جدا میکند؟
-
پیام موشکی پوتین به غرب: در جنگ دخالت نکنید!
-
توئیت جدید علی لاریجانی؛ شروط اصلی ایران برای مذاکره با آمریکا
-
عزل فرماندار بندر انزلی در پی توهین به اصحاب رسانه؛ ماجرا چه بود؟
-
پیش بینی بورس فردا 4 آذر ماه 1403/ بهار بازار بورس اوراق بهادار تهران در پاییز 1403
-
اعلام رسمی قیمت جدید محصولات سایپا/ بیشترین افزایش قیمت متعلق به کدام خودرو بود؟
-
پیامدهای پاسخ فوری تهران به قطعنامه آژانس
-
پاس گل روسیه سوخت
-
موج وحشت در اروپا؛ تصمیم بیسابقه پوتین و شکستن قواعد نانوشته جنگ سرد