چرا مذاکرات عادیسازی ایران و بحرین مهم است؟
پسلرزههای تغییر بزرگ در خاورمیانه؛ چگونه چهره منفور آمریکا الهامبخش پوستاندازی منطقه شد؟
اکوایران: پادشاهی بحرین به تازگی موافقت خود را با آغاز مذاکرات با ایران برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک بین دو کشور اعلام کرده است. در حالی که بحرین جزیرهای کوچک در خلیج فارس است که سیاستهای آن عمدتاً توسط همسایه غولپیکرش، عربستان سعودی کنترل میشود، این رویداد نسبت به آنچه که به چشم میآید، اهمیت بیشتری دارد.
به گزارش اکوایران، در یک رویداد دیپلماتیک به ظاهر کوچک در خلیج فارس، پادشاهی بحرین به تازگی موافقت خود را با آغاز مذاکرات با ایران برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک بین دو کشور اعلام کرده است.
به نوشته گراهام فولر -تحلیلگر برجسته روابط بینالملل و نویسنده کتاب مشهور قبله عالم؛ ژئوپلتیک ایران- در تارنمای ریسپانسیبل استیتکرفت، در حالی که بحرین جزیرهای کوچک در خلیج فارس است که سیاستهای آن عمدتاً توسط همسایه غولپیکرش، عربستان سعودی کنترل میشود، این رویداد نسبت به آنچه که به چشم میآید، اهمیت بیشتری دارد. برای شروع، بحرین مقر ناوگان پنجم آمریکا با مسئولیتهای امنیتی در خلیج فارس، دریای سرخ و دریای عرب است. هر گونه نزدیکی روابط بحرین با ایران برای واشنگتن آزاردهنده خواهد بود، به طوری که حتی ممکن است برای جلوگیری از آن اقدام کند.
بحرین همچنین یک رژیم سرکوبگر است که توسط اقلیت سنی اداره میشود که به شدت جمعیت اکثراً شیعه خود را سرکوب کرده است. اکثریت شیعه مدتهاست که تحت این سیاستهای تبعیضآمیز ناآرام بودهاند و تسلط عربستانِ مخالف ایران بر سیاست خارجی بحرین نیز به خشم مخالفان دامن زده است.
استراتژی «تعیین دشمن»
در واقع، این وضعیت بخشی از الگوی گستردهتری از سیاستهای آمریکا در سطح جهانی است، که به طور معمول به دنبال «تعیین دشمن» در مناطق مختلف جهان به منظور ایجاد و حفظ «ترتیبات امنیتی» مطلوب در هر منطقه مورد بحث بوده است. ایالات متحده در خلیج فارس، ایران را مدتها به عنوان «دشمن» منتخب معرفی کرده و سیاست خلیجفارس واشنگتن حول محور بسیج مخالفان نظامی و سیاسی منطقهای علیه ایران متمرکز شده است – که به شدت توسط اسرائیل حمایت و تشویق میشود.
جای تعجب نیست که ایران با حمایت از بازیگران مختلف در منطقه به عنوان ابزار توازن علیه قدرت آمریکا و همچنین ایجاد یک پروژه هستهای، اقدام کرده است. هر چند به نظر میرسد این سیاستی به هژمونی استراتژیک و نظامی منطقهای واشنگتن خدمت کرده است.
بنابراین، سنگ بنای سیاست خلیج فارس آمریکا برای چندین دهه، استقرار یک حضور نظامی در منطقه به منظور «حفاظت از جریان آزاد نفت» بود. فراموش نباید کرد که تقریباً همه مستبدین منطقه از فروش نفت خود به جهان خوشحال بودند و «جریان آزاد نفت» تقریباً هرگز نیازی به محافظت نداشت.
تغییر بزرگ
اولین سوراخ عمیق در این «دیوار» نظامی و استراتژیک آمریکا توسط چینیها ایجاد شد که دو سال پیش یک آشتی حیرتانگیز را ترتیب دادند که مدتها برای شبهکارشناسان تقریباً غیرقابل تصور بود، زیرا به گفته آنها «همه میدانند» که سنیها و شیعیان دشمنان همیشگی هستند. نزدیکی دیپلماتیک بین سعودیها و ایران که توسط پکن مهندسی شده بود، اولین نشانه خیره کننده از تغییرات عمده واقعیتهای ژئوپلیتیکی در خلیج فارس بود.
اکنون، با چشمانداز بهبود روابط بحرین با تهران، میتوانیم به وضوح تغییری را که حضور چین (و روسیه) در خلیج فارس ایجاد میکند، ببینیم. بحرین هرگز نمیتوانست چنین تغییری را بدون همفکری عربستان سعودی انجام دهد -که خود پیش از بحرین به دنبال دشمنزدایی از ایران رفت.
پیروی از رویکرد «دشمن صفر» چهره منفور واشنگتن
به یک معنا، بسیاری از اینها یادآور چرخش انقلابی در سیاست منطقهای ترکیه در طی سه دهه رهبری الهامبخش احمد داوود اوغلو، آکادمیک و وزیر امور خارجه، است که سیاست خارجی جدیدی را برای ترکیه با «دشمن صفر» اعلام کرد که متعهد به اصلاح روابط با همه کشورهای اطراف بود، که برای مدتها روابط خصمانه داشتند.
داوود اوغلو در واشنگتن بسیار منفور بود، دقیقاً به این دلیل که چنین موضعی سیاستهای «تعیین دشمن» ناتو را که برای توجیه اتحاد نظامی استفاده میشود، تضعیف میکرد. (در واقع، امروزه عملاً هیچ سیاست خارجی مستقل اروپایی خارج از ساختار ناتو تحت سلطه آمریکا وجود ندارد).
اما رویکردهایی مانند تلاش داوود اوغلو برای دستیابی به «دشمن صفر» باعث شده است تا به این فکر کنیم که آیا خصومتهای «غیرقابل حل» در منطقه ممکن است صرفاً قابل کنترل نباشد؟ به خصوص اگر فرض کنیم کشورها برای تغییر موضعهای منفی یا خصمانه، عاملیت دارند.
در واقع به این صورت، اساس بسیاری از سیاستهای آمریکا را زیر سؤال میبریم که به شدت مبتنی بر «تعیین دشمنان» است که مستلزم درگیری و رویارویی نظامی هر چه عمیقتر است.
در همین حال، رویدادهای اخیر تا حدودی به تقویت مشروعیت ایران به عنوان یک بازیگر مهم منطقهای منطبق با عضویت این کشور، در کنار عربستان سعودی، در بلوک بریکس کمک کرده است - سازمانی که بخش عمدهای از ظهور یک جنوب جهانی جدید است.
عاملیت دولتها
البته، هیچ قرنی در افق تاریخ وجود نخواهد داشت که در همه جا صلح باشد. در روابط بینالملل، غیرممکن است که همه در تمام مدت با دیگران هماهنگی کامل داشته باشند و درگیری اصلاً وجود نداشته باشد.
با این حال، یقیناً برای دولتها آرزوی شایستهای است که این فرض را بپذیرند که خصومت لازم نیست اتوماتیک و یا واکنشی باشند، و این که دولتها در واقع عاملیت دارند و میتوانند تصمیمات مهمی را در مورد بهبود یا تشدید منفی روابط خود با سایر کشورها اتخاذ کنند.
اما ایالات متحده که در حال حاضر ایدئولوژیکترین سیاست خارجی جهان را دارد، حداقل از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی («جنگ جهانی علیه تروریسم»، «گسترش دموکراسی در جهان از طریق تغییر رژیمها، و غیره)»، ممکن است نیاز داشته باشد در روابط خود با روسیه و چین، از این رویکرد درس بگیرد.
دیپلماسی، هنری به ظاهر گمشده در واشنگتنِ امروز، به طور خاص برای تلطیف این تنشها طراحی شده است، نه تشدید آنها. با این حال به نظر میرسد تشدید مسیری است که واشنگتن اغلب دنبال میکند تا دیدگاه خود از «دشمنانی» را حفظ کند که به راه حلهای نظامی آمریکایی و هژمونی آمریکا نیاز دارند.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
قیمت جدید محصولات ایران خودرو رسما اعلام شد / توضیحات وزیر صمت درباره افزایش قیمت خودروها
-
معاون سازمان انرژی اتمی: ایران ظرفیت غنی سازی را به شکل قابل ملاحظهای افزایش میدهد/ مجموعهای از سانتریفیوژهای پیشرفته را بکار میگیریم
-
نبرد غولها در میانه بازی بزرگ؛ چگونه پوتین و بن سلمان جهان را به لرزه درآوردند؟
-
هشدار اکونومیست درباره درباره ورود «ماسک» به سیاست: خطر ظهور الیگارشی فاسد در آمریکا
-
از قطع روابط تا دیدار ژنرالها؛ واکاوی تلاشهای ریاض برای نزدیکی به تهران
-
ایران وارد فاز مهاجرت عام شده است
-
پاسخ قاطع ایران به قطعنامه شورای حکام/ راهاندازی سانتریفیوژهای پیشرفته
-
بازار سهام این هفته مثبت خواهد بود؟
-
لحظه تعیین کننده جنگ؛ چگونه پوتین از خط قرمز دکترین بازدارندگی جنگ سرد عبور کرد؟