به گزارش اکوایران، چرخ‌های تاریخ در خاورمیانه در سال گذشته با سرعت زیادی به حرکت درآمده‌اند.

برای مدتی طولانی، موقعیت ایران به‌عنوان یک قدرت در حال رشد در منطقه به‌عنوان یک واقعیت پایدار در تحلیل ژئوپلیتیک خاورمیانه در نظر گرفته می‌شد. اما حوادث پس از حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ موقعیت ایران را در منطقه با چالش مواجه کرده و به‌دنبال آن، موازنه قوا در خاورمیانه در ظاهر به‌طور غیرقابل‌بازگشتی تغییر کرده است.

به نوشته وبسایت کانورسیشن، یکی از ستون‌های کلیدی که از موقعیت قدرتمند قبلی ایران در خاورمیانه حمایت می‌کرد، شکل‌گیری «محور مقاومت» بود؛ گروهی از متحدان ایران در منطقه که به‌صورت مشترک علیه منافع اسرائیل و آمریکا عمل می‌کردند. اعضای این محور، علاوه بر خود ایران، شامل حماس، حزب‌الله، گروه‌های شیعه عراقی، حوثی‌ها و دولت بشار اسد در سوریه بودند.

تضعیف محور

جنگ بی‌امان اسرائیل در پاسخ به حمله ۷ اکتبر، به آسیب شدید چندین عضو مهم این محور انجامیده است. هم حزب‌الله و هم حماس با ترور رهبری‌شان مواجه شده‌اند و ظرفیت عملیاتی آن‌ها به‌طور چشمگیری کاهش یافته است.

اما بزرگ‌ترین ضربه به این شبکه، شاید سرنگونی اخیر بشار اسد در سوریه باشد، که به دهه‌ها حکومتی پایان داد که استراتژیست‌های ایرانی آن را مهم‌ترین متحد منطقه‌ای ایران می‌دانستند.

اقتصاد سوریه

پیامدهای نامطلوب این تحولات برای استراتژی گسترده ایران، سؤالاتی را در مورد تأثیر آن بر جهان به‌ویژه در زمینه سیاست قدرت‌های بزرگ در خاورمیانه مطرح می‌کند.

با توجه به دشمنی دیرینه میان سیاست خارجی آمریکا و ایران پس از انقلاب ۱۹۷۹، این وضعیت بدون شک تحولی مطلوب برای ایالات متحده است. اما چین احتمالاً با به شکل ظریف‌تری به این موضوع نگاه می‌کند و رویکرد عمل‌گرایانه خود را برای دستیابی به اهداف کلان جهانی‌اش دنبال خواهد کرد

تعامل چین با ایران

در دهه‌های اخیر، با رشد اقتصادی و افزایش قدرت چین، این کشور تمرکز خود را بر افزایش نفوذ دیپلماتیک و حضور اقتصادی در سراسر جهان معطوف کرده است. در حالی که تمامی مناطق جهان تحت تأثیر این تحول قرار گرفته‌اند، خاورمیانه جایگاه ویژه‌ای را در استراتژی‌های چین به خود اختصاص داده است.

انگیزه دولت چین برای تعامل عمیق با خاورمیانه از چند ملاحظه کلیدی ناشی می‌شود: جایگاه خاورمیانه به‌عنوان قطب تولید نفت، موقعیت جغرافیایی استراتژیک آن که شرق و غرب را به هم متصل می‌کند، و نقش آن به‌عنوان یکی از ستون‌های دیرینه سیاست خارجی آمریکا.

چین همکاری‌های دوجانبه‌ای در سراسر خاورمیانه برقرار کرده است، اما یکی از طولانی‌ترین روابط منطقه‌ای این کشور با ایران بوده است. مقامات چینی کشوری را می‌دیدند که فرصتی برای کمک به تحقق اهداف اصلی چین در منطقه فراهم می‌کرد.

ایران چین

پس از اسلامی ۱۳۵۷، ایران رویکردی ذاتاً ضدآمریکایی داشت؛ موضوعی که به این معنا بود که در مقایسه با سایر قدرت‌های منطقه‌ای مانند عربستان سعودی که روابط نسبتاً گرمی با ایالات متحده داشت، چین احتمالاً استقبال گرم‌تری در تهران دریافت می‌کرد.

از همه مهم‌تر، با توجه به جایگاه آن به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای در حال ظهور، ایران می‌توانست - تا حدی - به‌عنوان ابزاری برای تضعیف منافع آمریکا در خاورمیانه مورد اتکا قرار گیرد.

این به معنای آن نیست که ایران به یک دولت مورد حمایت چین تبدیل شده، بلکه نشان‌دهنده این است که چین می‌توانست حمایت دیپلماتیک و اقتصادی خود را به ایران ارائه دهد، در حالی که ایران از قدرت خود برای ایجاد اختلال در منطقه‌ای با اهمیت استراتژیک بالا برای ایالات متحده استفاده می‌کرد.

اقدامات آینده چین

به ادعای این رسانه، با توجه به انگیزه‌های تاریخی که زمینه‌ساز روابط عمیق چین و ایران بوده است، آسیب به نفوذ منطقه‌ای ایران احتمالاً ماهیت این رابطه را در آینده تغییر خواهد داد.

به نوشته کانورسیشن، به طور خلاصه، بخش بزرگی از جذابیت ایران برای سیاست‌گذاران چینی با تضعیف شبکه منطقه‌ای آن، از میان رفته است. این وضعیت احتمالاً چین را تشویق خواهد کرد تا به‌دنبال گسترش روابط عمیق‌تر با سایر قدرت‌های بزرگ خاورمیانه، نظیر عربستان سعودی و امارات متحده عربی، باشد. این روابط می‌تواند به چین کمک کند تا به اهداف خود در خاورمیانه دست یابد –از همه مهمتر افزایش نفوذ خود در منطقه - و از آن به ضرر ایالات متحده استفاده کند.

با این حال، بعید است چین به‌طور کامل ایران را رها کند. اگرچه تمرکز اصلی چین ممکن است بر توسعه روابط با کشورهای دیگر خاورمیانه معطوف شود، اما احتمالاً چین تمایلی به مشاهده انزوای ایران و در نتیجه گرایش آن به برخوردهای تهاجمی‌تر نخواهد داشت.

چین عربستان

چین یکی از میانجی‌های اصلی پشت‌صحنه توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ ایران بود، زیرا می‌خواست از طریق چشم‌پوشی ایران از برنامه هسته‌ای خود، تنش‌های منطقه‌ای کاهش یابد.

اکنون که موقعیت ایران آسیب دیده است، در عمل در گوشه‌ای قرار گرفته و تنها دو گزینه اصلی پیش رو دارد: یا با غرب به نوعی آشتی دست یابد یا برنامه هسته‌ای خود را تقویت کند و به اقدامات تهاجمی‌تری روی آورد.

در حالی که جناح‌های محافظه‌کار که اهرم‌های قدرت در ایران را در دست دارند ممکن است وسوسه شوند تا مسیر تهاجمی‌تر را انتخاب کنند، احتمال زیادی وجود دارد که چین از نفوذ اقتصادی قابل‌توجه خود بر ایران استفاده کند تا آن‌ها را به سمت گزینه آشتی سوق دهد.

دلیل این امر آن است که چین به خاورمیانه به‌عنوان منبع نفت برای تأمین سوخت اقتصاد خود نیاز دارد و همچنین نمی‌خواهد از سوی غرب به‌عنوان شریک ضمنی یک ایران مقابله‌جو تلقی شود.

چین می‌تواند تأثیری تعدیل‌کننده داشته باشد؟

برعکس، چین در حال حاضر در تلاش است تا روابط خود با بسیاری از کشورهای غربی را ترمیم کند، زیرا بازارهای غرب برای اقتصاد آسیب‌دیده این کشور از اهمیت بالایی برخوردار هستند.

در واقع، چین ممکن است بخواهد نقش فعالی در تشویق ایران به توافق با غرب در آینده نزدیک ایفا کند. این اقدام می‌تواند به دولت جدید دونالد ترامپ - که موضعی به‌شدت تهاجمی نسبت به چین دارد - نشان دهد که چین می‌تواند شریک قابل‌اعتمادی باشد و به‌طور سازنده با آن‌ها همکاری کند.

در نهایت، چین به‌دنبال مسیری خواهد بود که احتمال وقوع یک درگیری گسترده در خاورمیانه را به حداقل برساند، چرا که این منطقه برای اقتصاد چین از اهمیت استراتژیک برخوردار است.

چین با تلاش برای جلوگیری از انتخاب مسیر تهاجمی توسط ایران، فرصت استراتژیکی خواهد داشت تا قابل‌اعتماد بودن و توانایی خود در ایفای نقش مثبت در صحنه جهانی را به غرب نشان دهد.