ابرقدرت خرفت؛ چرا رهبران کهنسال در صحنه جهانی نادیده گرفته میشوند؟
اکوایران: زمانی که ترامپ روی کار آمد، رکورد مسنترین رئیسجمهور در ابتدای دوره ریاستجمهوری را به نام خود ثبت کرد – رکوردی که بایدن در آغاز دوره خود شکست. اگر هر یک از کاندیداها در دور دوم پیروز شوند، در پایان به ترتیب 82 یا 86 سال خواهند داشت. در واقع، با وجود توجهی که اکنون به بایدن شده است، مشکل یک رئیس جمهور سالخورده در ایالات متحده در صحنه بین المللی تنها مربوط به او نیست.
به گزارش اکوایران، جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده در سن 81 سالگی، واضحاً مسن است، اما آنچه در مناظره 27 ژوئن او با رئیسجمهور سابق، دونالد ترامپ، قابل توجه بود، این بود که او چقدر فرتوت به نظر میرسید. در چند هفته پس از آن، عملکرد نگران کننده بایدن یک بحران سیاسی در حزب دموکرات ایجاد کرده است.
با این حال، در این میان چیزهای بیشتری از شانس انتخاباتی در معرض خطر است. تاریخ حاکی از آن است که رهبران مسنی که نشانههای آشکار کهولت سن پیدا میکنند، خواه این موارد زوال شناختی را در بر بگیرند یا نه، مورد رفتار متفاوتی از سوی همتایان خارجیشان قرار خواهند گرفت.
و مشکل رئیس جمهور سالخورده تنها در مورد بایدن صدق نمیکند. شریک مناظره او نیز الگوی تیزبینی جوانی نیست. ترامپ 78 ساله در گردهماییهای خود در سال جاری، لحظاتی از سردرگمی، انحرافات کلامی، جهل چشمگیر و اظهارات نادرست فاحش (البته شاید تا حدی عمدی) را نشان داده است - اگرچه بنیه ظاهری که او بلافاصله پس از سوء قصد علیه خود نشان داد، به نفع او عمل کرد.
با این حال دور دوم ریاست جمهوری، هم برای بایدن و هم برای ترامپ، این خطر را به همراه دارد که شک و تردید در مورد صلاحیت رئیس جمهور در دیپلماسی بین المللی نفوذ کند و روابط خارجی ایالات متحده را تحت فشار قرار دهد.
به نوشته فارن افرز، برای پاسخ به این سوال که رهبران سالخورده در سیاست بینالملل چگونه دیده میشوند، باید به موارد تاریخی نگاه کرد. ما بر ارزیابیهای سطح بالای ایالات متحده از دو غول سالخورده آسیای دوران جنگ سرد تمرکز کردیم، سینگمن ری از کره جنوبی و مائو تسه تونگ از چین، رهبرانی که دیدگاههایشان در طول زمان، تغییرات ناگهانی را نشان میداد که نمیتوان آن را صرفاً به پیری آنها نسبت داد. ما دریافتیم که ناظران خارجی از شاخصهای فیزیکی، عاطفی و شناختی بهعنوان سرنخهای حیاتی برای ارزیابی رهبران مسن استفاده میکنند و با رهبرانی که بهطور مکرر نشانههای افول مرتبط با سن را نشان میدهند، بهطور متفاوتی رفتار میشود – نه فقط در مقایسه با رهبران جوانتر، بلکه در مقایسه با رهبران پیری که علائم زوال کمتری نشان میدهند.
هنگامی که یک رهبر پا به سن میگذارد، دشمنان ممکن است چانهزنی سختتری انجام دهند یا سیاستهای خارجی تهاجمیتری اتخاذ کنند و انتظار پاسخ ضعیفتری را داشته باشند. متحدان و شرکا ممکن است وعدههایی را که یک رهبر پیر میدهد زیر سوال ببرند یا با همکاری با سایر مقامات، کسی را که بهعنوان یک مقام تشریفاتی کهنسال میبینند، دور بزنند. آنها حتی ممکن است دیپلماسی اساسی را به کلی به تعویق بیندازند.
یک داستان قدیمی
رهبران سالخورده قرن هاست که در صحنه جهانی بودهاند. در اعصار قبلی، پادشاهان مسن یک هنجار بودند. امروزه، دیکتاتورها و رهبران دموکراتیک سالخورده، امری رایج هستند. اما سن یک رهبر به تنهایی چیز کمی به ما میگوید. سن بالا میتواند منبع خرد یا محرک زوال ذهنی باشد. چگونه میتوان تفاوت را تشخیص داد؟ در زندگی روزمره و در دیپلماسی، مردم از نشانههای پیری استفاده میکنند - یعنی نشانههایی از سردرگمی، ضعف جسمانی یا از دست دادن تمرکز که با کلیشههای رایج در مورد زوال مرتبط با سن مطابقت دارد.
این نباید برای کاخ سفید خبر جدیدی باشد. خود مقامات آمریکایی مرتباً همتایان خارجی مسن خود را برای نشانههای آشکار پیری مورد بررسی قرار دادهاند، و قضاوتهای سختگیرانه را بر اساس بسیاری از شاخصهایی مطرح کردهاند که ناظران پس از مناظره بایدن روی آنها تمرکز کردند - صدای لرزان، مکث در گفتار، حرکات سست، پاسخهای نامفهوم، و فراموشی.
بعنوان مثال، در سال 1964، گزارش سیا از دیداری بین چستر بولس، سفیر وقت آمریکا در هند، و جواهر لعل نهرو، نخست وزیر 74 ساله هند، نهرو را «ضعیف» و با «کندی دردناک در مکالمه» توصیف کرد. (او چند هفته پس از این دیدار بر اثر حمله قلبی درگذشت.) به همین ترتیب، در سال 1979، سفارت آمریکا در عربستان سعودی پس از دیدار با ملک خالد بن عبدالعزیز آل سعود، که در آن زمان 66 سال داشت، گزارش داد که «پادشاه ضعیف به نظر میرسید؛ اظهارات تا حدودی گیج کننده او به همراه دامنه توجه بسیار کوتاه به طور ویژه قابل توجه بود.» و در طول دهه 1970 و اوایل دهه 1980، سیاستگذاران آمریکایی سعی کردند تا تعیین کنند که آیا و چگونه کهولت سن رهبر شوروی، لئونید برژنف، بر شایستگی و قدرت او در پولیتبرو (کمیته اجرایی حزب کمونیست شوروی) تأثیر میگذارد. سایروس ونس، وزیر امور خارجه آمریکا، پس از دیدار سال 1977 اظهار داشت که رهبر 71 ساله شوروی «گیج به نظر میرسد»، «از محیط اطراف خود بی خبر است» و «در جلسات خود به شدت به اطرافیانش وابسته است.» به نظر ونس، این «نشان دهنده فردی مسن است که قوای ذخیره او اساساً ته کشیده است.»
مقامات ایالات متحده به برخی از رهبران مسن با دید مطلوبتری مینگریستند. در سال 1959، مقر سیا در بن، آلمان غربی، به واشنگتن هشدار داد که رفتار صدر اعظم 83 ساله آلمان غربی، کنراد آدناور در بحران جاری برلین «نباید به پیری نسبت داده شود»، زیرا او نشان داده است که «از لحاظ فیزیکی محکم و هوشیار». ژو انلای سالخورده، نخست وزیر چین در بیشتر دوران جنگ سرد، جلسات متعددی را با شرکای خارجی برگزار کرد که قدرت و تیزبینی فکری او را به نمایش گذاشت. هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی، پس از ملاقات با ژو 73 ساله در سال 1971، در یادداشتی نوشت که «در کنار شارل دوگل، او به عنوان تاثیرگذارترین سیاستمدار خارجی که من ملاقات کردهام، قرار میگیرد.»
برای درک بهتر اینکه ارزیابیها از رهبران مسن چگونه دیپلماسی بینالمللی را شکل داده است، از سوابق ارزیابیهای ایالات متحده از ری و مائو استفاده کردیم. تحول دیدگاهها در مورد سالخوردگی آنها که در محافل ارشد تصمیمگیری مشهود است، اهمیت نشانههای کلامی و فیزیکی پیری را برجسته میکند. این دو مورد همچنین نشان میدهد که چگونه سوء ظن خارجی به پیری میتواند پیامدهای قابل توجهی برای سیاست خارجی داشته باشد.
احترام به بزرگترها
سینگمن ری پس از تبدیل شدن به اولین رئیس جمهور کره جنوبی در سن 73 سالگی به نقطه کانونی سیاست ایالات متحده در این کشور تبدیل شد. مقامات ایالات متحده که از کشورش در جنگ کره دفاع میکردند، اغلب از نحوه انجام امور خارجی و داخلی ری ناراضی بودند. اما بیشتر آنها همچنین اعتراف کردند که او - به عقیده یک ژنرال آمریکایی- «یک وطنپرست زیرک، زبل و سختکوش بود که میداند چگونه به آنچه میخواهد برسد و معمولاً میرسد.» همانطور که این توصیف نشان میدهد، سالمندی را میتوان به جای منفی، مثبت دید.
با این حال، در اواخر دهه 1950، زمانی که مقامات ایالات متحده در کره جنوبی به طور فزایندهای به کهولت ظاهری ری توجه کردند، این روحیه تغییر کرد. جان فاستر دالس، وزیر امور خارجه ایالات متحده، در سفری که در سال 1956 داشت، اظهار داشت که «ری شواهدی از پیری شدید را نشان میدهد. من سعی کردم برخی از برداشتهای سفرم را به او ارائه دهم، اما او علاقه کمی نشان داد، و متوجه چیزی که میگفتم نبود.» والتر داولینگ، سفیر ایالات متحده در کره جنوبی، به طور مکرر گزارش میداد که چگونه رئیس جمهور «شروع به ظاهر شدن و رفتار مانند یک مرد بسیار پیر» کرده است. پیر دی سیلوا، رئیس مقر سیا در سئول، در خاطرات خود نقل میکند که تا سال 1959، «همه میدانستند که سینگمن ری... به سرعت به سمت خرفت شدن پیش میرود.»
سوابق از طبقه بندی خارج شده آمریکا روشن میکند که چنین ارزیابیهای غالبی به معنای از دست دادن بیشتر ایمان به ری به عنوان یک شریک استراتژیک است و واشنگتن را وادار کرد تا بی سر و صدا از مخالفان سیاسی داخلی که او را در سال 1960 از قدرت برکنار کردند، حمایت کند. والتر مککانهی، سفیر وقت ایالات متحده در کره جنوبی، در آخرین دیدار خود با ری، پیامی تند ارائه کرد: اگرچه ایالات متحده او را به عنوان «جورج واشنگتن» کره جنوبی مینگریست، اما زمان آن فرا رسیده است که این «دولتمرد بزرگ» بار دولتداری را «بر دوش مردان جوانتر» بگذارد.
از خرفت به تیزبین
در طول دهه 1960، مائو به ندرت در انظار عمومی ظاهر میشد و سیاستگذاران ایالات متحده در جلسات دیپلماتیک هیچ دسترسی مستقیمی به او نداشتند. بسیاری در واشنگتن با استناد به گزارشها و شنیدههای دست سوم، تصور میکردند که این رهبر منزوی از پیری رنج میبرد.
این فرض، دامنه سیاستهایی را که ایالات متحده مایل بود در روابط خود با چین در نظر بگیرد، محدود کرد. سالها قبل از گشایش معروف نیکسون با چین، برخی در دولت ایالات متحده از نزدیکی با پکن برای تبدیل آن به یک شریک استراتژیک در برابر دشمن بزرگتر شوروی حمایت کردند. یکی از دلایلی که چنین پیشنهادهایی نتوانست جلب توجه کند، تصورات مربوط به افول چین در نتیجه سن مائو بود. استدلال این بود که دیکتاتور کهنسال بیش از حد سفت و سخت و بیکفایت خواهد بود که ارزش یک گشایش را داشته باشد.
تنها زمانی که کیسینجر در اوایل دهه 1970 عملکرد مائو را در جریان دیدارش از چین مشاهده کرد، دیدگاههای آمریکایی تغییر کرد. تحلیلهای کیسینجر از ملاقاتهای رو در رو با مائو حاوی ارجاعات متعددی به سرنخهایی درباره پیری او است. کیسینجر در سال 1973 به نیکسون نوشت: «از نظر ذهنی او بسیار تحسین برانگیز بود. او مکالمات را هدایت میکرد و در مورد تمام مسائل اساسی سیاست خارجی با ظرافت صحبت میکرد و همه اینها بدون حتی یک یادداشت انجام شد.» کیسینجر با توضیح اینکه چرا برخوردهای قبلی نگرانیها را در مورد سن مائو افزایش داده بود، از جمله پس از ملاقات نیکسون با مائو در دیدار معروفش در سال قبل، خاطرنشان کرد: «اکنون مشخص است که وقتی او را دیدید کاملاً بیمار بوده است.»
ارزیابیهای خوشبینانهتر از صلاحیت مائو که ناشی از برخوردهای رو در رو در اوایل دهه 1970 بود، به گسترش جاهطلبیهای ایالات متحده برای تعامل دیپلماتیک با چین کمک کرد. به هر حال، رهبران آمریکا از همان مراحل اولیه نزدیکی بر این باور بودند که وضعیت شخصی مائو و جایگاه داخلی او در چین یکی از مهمترین نشانههایی است که به گفته کیسینجر در سال 1973 «پتانسیل قابلتوجهی برای ایجاد مشکل در روابط ما» دارد. با برطرف شدن این نگرانیها، سیاستگذاران ایالات متحده توانستند به سطوح عمیقتری از همکاری دست یابند و در را برای سازشها و تفاهمها در ادامه آن دهه، در مورد طیف گستردهای از موضوعات مربوط به سیاست آسیای جنوب شرقی، شبه جزیره کره و کنترل تسلیحات، باز کنند.
پیرترین روسای جمهور آمریکا
زمانی که ترامپ روی کار آمد، رکورد مسنترین رئیسجمهور در ابتدای دوره ریاستجمهوری را به نام خود ثبت کرد – رکوردی که بایدن در آغاز دوره خود شکست. اگر هر یک از کاندیداها در دور دوم پیروز شوند، در پایان به ترتیب 82 یا 86 سال خواهند داشت. در واقع، با وجود توجهی که اکنون به بایدن شده است، مشکل یک رئیس جمهور سالخورده در ایالات متحده در صحنه بین المللی تنها مربوط به او نیست. حتی اگر کسی باور داشته باشد که علائم پیری کلامی و فیزیکی ترامپ خفیفتر است، همتایان خارجی نیز درباره ترامپ قضاوتهای خود را انجام میدهند. پیروزی هر یک از نامزدها سؤالاتی را در مورد افول مرتبط با سن رئیس جمهور ایالات متحده و پیامدهای سیاست خارجی آن ایجاد میکند.
تاریخ نشان میدهد که ریسک سیاست خارجی چنین نگرانیهایی قابل توجه است. دشمنان ممکن است به این نتیجه برسند که رئیس جمهور سالخورده یک چهره شکننده در سیاست داخلی ایالات متحده است. برای مثال، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، ممکن است پس از آن احساس جسارت کند تا در اوکراین خطرات بیشتری بپذیرد. روابط شخصی میان سران کشورها نیز ممکن است آسیب ببیند. بایدن اغلب بر دیدارهای شخصی طولانی خود با شی جین پینگ، رهبر چین تاکید کرده است. با این حال، اگر رئیسجمهور دچار افول مرتبط با سن باشد، شی ممکن است ارزش کمتری برای چنین گفتوگویی قائل شود. این ممکن است مثلاً، خنثی کردن بحران آینده در مورد تایوان را دشوارتر کند.
متحدان و شرکا نیز ممکن است تلاشهای دیپلماتیک خود را در پاسخ به کهولت سن رئیسجمهوری آمریکا باز تنظیم کنند. برای مثال، اگر رهبران متحدین در پایتختهای اروپایی به صلاحیت بایدن در دوره دوم شک کنند، ممکن است اتحاد ناتو آسیب ببیند. در مورد ترامپ، شک و تردید در میان متحدان در مورد پایبندی او به تعهدات امنیتی سنتی ایالات متحده تنها در صورتی افزایش مییابد که ببینند او ویژگیهای کلیشهای پیری را از خود نشان میدهد، مانند لجاجت و عدم تمایل به یادگیری. در نهایت، همانطور که رهبران ایالات متحده سینگمن ری سالخورده را به نفع مشاورانش دور زدند، دولتهای خارجی ممکن است به دنبال دور زدن رئیس جمهور به نفع مقامات رده پایینتر و همتایان بوروکرات او باشند.
اما سوابق تاریخی همچنین نشان می دهد که با گذشت زمان یک رهبر سالخورده میتواند وجهه بین المللی خود را ترمیم کند. مائو درک ایالات متحده از سن خود را از طریق ملاقاتهای حضوری تغییر داد. ترامپ یا بایدن هم ممکن است این کار را بکنند.
قبل از مناظره بایدن و ترامپ، بسیاری از رهبران و دولتهای خارجی مطمئناً در ملاقاتهای حضوری، ارزیابیهای خود را در مورد تیزبینی بایدن کردهاند، همانطور که مطمئناً از ملاقاتها با ترامپ در زمان ریاستجمهوری او نتیجهگیری میکردند. اما این مسئله تنها یک نقطه ضعف انتخاباتی نیست. رفتار ایالات متحده با رهبران سالخورده خارجی در گذشته به وضوح نشان میدهد که وقتی آثار زیانبار گذر زمان در روسای جمهور دیده میشود، جایگاه آنها در خارج از کشور نیز آسیب خواهد دید.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
نبرد غولها در میانه بازی بزرگ؛ چگونه پوتین و بن سلمان جهان را به لرزه درآوردند؟
-
معاون سازمان انرژی اتمی: ایران ظرفیت غنی سازی را به شکل قابل ملاحظهای افزایش میدهد/ مجموعهای از سانتریفیوژهای پیشرفته را بکار میگیریم
-
توئیت جدید علی لاریجانی؛ شروط اصلی ایران برای مذاکره با آمریکا
-
ایران وارد فاز مهاجرت عام شده است
-
پیام موشکی پوتین به غرب: در جنگ دخالت نکنید!
-
عزل فرماندار بندر انزلی در پی توهین به اصحاب رسانه؛ ماجرا چه بود؟
-
تشخیص علم و غیرعلم در اقتصاد
-
اعلام رسمی قیمت جدید محصولات سایپا/ بیشترین افزایش قیمت متعلق به کدام خودرو بود؟
-
لحظه تعیین کننده جنگ؛ چگونه پوتین از خط قرمز دکترین بازدارندگی جنگ سرد عبور کرد؟