AP18203203270-e1674712947876

دنیل کانمن، متولد ۵ مارچ ۱۹۳۴، بخشی از کودکی خود را در فرانسه تحت اشغال آلمان نازی گذراند. به دستور نازی‌ها، یهودیان باید روی لباس‌هایشان از ستاره داوود استفاده می‌کردند. دیگر دستور آن‌ها این بود که یهودیان نباید بعد از ساعت ۶ عصر در خیابان باشند. روزی کانمن کوچک، بی‌توجه به ساعت، مشغول بازی در خانه یکی از دوستان مسیحی‌اش بود. ساعت از ۶ گذشت. او لباس خود را پشت‌‌ورو کرد تا ستاره‌اش مشخص نشود و به سمت خانه حرکت کرد – چند خیابان بیشتر راه نبود.

وسط مسیر یکی از سربازان نازی را دید که به سمت او حرکت می‌کند؛ «او یونیفر مشکی به تن داشت، همان رنگی که به من گفته بودند از همه بیشتر از آن باید بترسم.» تا او در گرگ‌ومیش این بود که چه باید بکند، سرباز به او رسید. او را بلند کرد و در آغوشش کشید. بعد زمینش گذاشت و به آلمانیِ گرم چیزی‌هایی به او گفت. در آخر هم، سرباز سیاه‌پوش، کیف پولش را در آورد، عکس کودکی را به کانمن نشان داد و مقداری هم پول در دستش گذاشت. این نوبلیست اقتصاد که امروز شمع ۹۰ سالگی خود را فوت می‌کند، به این‌جای داستان که می‌رسد، می‌گوید: «من به خانه برگشتم، مطئمن‌تر از همیشه، که مادرم درست می‌گفت: مردم بی‌نهایت پیچیده و جالب هستند.»

عشق به روانشناسی

کانمن در سال ۲۰۰۲ به‌صورت مشترک برنده جایزه نوبل علم اقتصاد شد. اما او اقتصاد نخوانده بود. همان‌طور که در داستان بالا تعریف می‌کند، او از کودکی شیفته پیچیدگی و جذابیت انسان‌ها شده بود. کانمن بعد از پایان جنگ جهانی دوم به سرزمین‌های اشغالی رفت. او در «هیبرو یونیورسیتی» اورشلیم روانشناسی خواند، هم‌زمان هم مدرک ریاضیات گرفت. هرقدر در ریاضیات متوسط بود در روانشناسی درخشان ظاهر شد. علاقه او به سوالات بنیادینی چون معنای زندگی، دین و تعالی او را به این رشته می‌کشاند. او در ۱۹۵۸ برای تحصیل روانشناسی در مقطع دکتری به دانشگاه برکلی کالیفرنیا رفت.

photo_2024-03-05_13-52-18

شگفتی‌های یک دوستی غبطه‌برانگیز

آن‌چه که امروز به‌عنوان دستاوردهای علمی بزرگ از کانمن برجای مانده است، حاصل برنامه‌ای پژوهشی است که او با همکار و بعدا دوست بسیار صمیمی‌اش آموس توِرسکی شروع کرد و پیش برد. شرح این دوستی را او در مقدمه کتاب پرفروش و بسیار جذاب «تفکر سریع و کند» آورده است. هرکسی که در تمنای یار هم‌بحث و همکاری تمام‌عیار باشد از خواندن معجزه این دوستی به‌وجد می‌آید.

زمانی که کانمن برنده نوبل اقتصاد شد، چند سالی از مرگ توِرسکی می‌گذشت و بنابراین نمی‌شد به او این جایزه را عطا کرد. شاید همین نکته باعث شده که کانمن بیشتر تلاش کند همه جا نقش و اهمیت دوستش را در پیش‌رفت‌های علمی به‌دست آمده توضیح دهد و ثبت کند. می‌گویند این ارتباط از جمله دوستی‌ّهایی بود که باعث شد جهان تغییر کند.

نقد پیش‌فرض‌ اقتصاددان‌ها

در دهه‌های آخر قرن بیستم، جریان اصلی علم اقتصاد پیش‌فرض محکمی داشت که «انسان عقلانی رفتار می‌کند.» کانمن انسان مورد مطالعه اقتصاددان‌ها آن زمان (و البته بسیاری در امروز) را «انسانِ اقتصادی» می‌خواند. آزمایش‌ها و تحقیقات او نشان داد که «انسان واقعی» در بسیاری از موارد مثل فرضیه اقتصاددان‌ها –بخوانید انسانِ اقتصادی- رفتار نمی‌کند. البته که کانمن همیشه تاکید می‌کند که این به معنای آن نیست که «انسان غیرعقلانی» است.

جعبه سیاه تصمیم‌گیری: دو نظام فکری متمایز

کانمن در کتاب‌‌های عمومی و اغلب پرفروش خود، حاصل پژوهش‌های متعددش را به زبانی ساده برای عمومی بیان کرده است. در «فکر کردن تند و کند» جان کلام دستاوردهای خودش را این‌طور توضیح می‌دهد: ما نه یک سیستم تفکر که دو نظام فکری داریم: او یکی را سیستم اول و دیگری را سیستم دوم می‌نامد. سیستم اول همان نظام فکری است که بسیار سریع و خارج از اراده انسان کار می‌کند. و سیستم دوم قوه استدلال‌آوری است.

برای نمونه می‌توان فرض کرد که سیستم اول گروهی از خبرنگاران است که دارند تند-تند خبر ارسال می‌کنند. سیستم دوم اما دبیری است که باید خبرها را بخواند، از صحت آن‌ها اطمینان حاصل کند و آن‌ها را اصلاح کند. همان‌طور که مشخص است اگر تعداد خبرنگارها زیاد باشد عملا می‌توان گفت دبیر چاره‌ای جز این ندارد که توجه و توان محدودش را تنها صرف برخی از خبرها کند و در مابقی به خبرنگارها اعتماد کند.

kahneman_2018_picture-קרדיט_יחצ_מטר_vibk0e

این نوری بود که کانمن بر عمل‌کرد تصمیم‌گیری و قضاوت انسان تاباند. اکثر تصمیمات روزمره ما را نظام اول (همانی که سریع است و ناخودآگاه) انجام می‌دهد. این‌که در رانندگی کی گاز بدهیم و چه زمانی بر ترمز پا بفشاریم. این‌که در خوش‌‌وبش‌های روزانه چه کلماتی را بر زبان بیاوریم (این البته کاملا با بحث‌های جدی فرق دارد؛ در آنجا نظام دوم کاملا درگیر می‌شود). حتی در نمونه‌های غیرعادی هم این سیستم یک است که تصمیم می‌گیرد؛ مثلا وقتی که در گوشه تصویر سوسکی حرکت می‌کند، آدم‌ها اغلب خیلی سریع واکنش نشان می‌دهند. همه و همه این تصمیم‌ها کار نظام اول است.

نظام دوم اما کند است و خسته. سیستم اول به سرعت گزینه‌هایی آماده می‌کند و قضاوت‌هایی انجام می‌دهد. در برخی از موارد این سیستم دوم است که به‌عنوان ناظر، آن‌ها را رد و قبول می‌کند یا گاهی در آن‌ها اصلاحاتی انجام می‌دهد. این سازوکار تصمیم‌گیری انسان، بسیاری از رفتارهای هرروزه انسان را توضیح می‌دهد.

جالب آن‌که بدانید توان سیستم دوم به‌شدت محدود است. کانمن می‌گوید باید به آن به شکل بودجه نگاه کنید؛ استفاده از آن در روز باعث کم‌شدنش می‌شود و تنها با استراحت، تغذیه و خواب است که دوباره بودجه سیستم دوم ما پر می‌شود. برای همین است که تصمیمات مهمی که نیاز به تامل و تحلیل دارند را نباید برای آخر وقت که ذهن آدم کاملا تخیله است واگذار کرد.

هرچند کانمن بت اسطوره‌ای «انسان اقتصادی» را شکاند اما هم‌زمان نشان داد بسیاری از رفتارهای انسان که در نگاه اول نامنطبق با عقلانیت فرض می‌شوند منطق درونی و عمیقی دارند. شناخت آن‌ّ‌ها در هر سطحی –فردی، اجتماعی، سیاست‌گذاری- می‌تواند از خطاهای بسیاری جلو‌گیری کند.