به گزارش اکوایران، بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید پیامدهای عمیقی برای آینده سیاست خارجی واشنگتن در خاورمیانه خواهد داشت.

به نوشته جورجیو کافیرو برای وبگاه العربی الجدید، پس از ۱۳ ماه افزایش و گسترش درگیری‌ها، سؤالات زیادی درباره نحوه برخورد دولت بعدی ایالات متحده با خاورمیانه وجود دارد. ترامپ فردی غیرقابل‌پیش‌بینی است و پیش‌بینی اینکه او چگونه با چالش‌های سیاست خارجی مواجه خواهد شد، کار آسانی نیست.

تغییر در سبک و نه در محتوا

با این حال، نکات زیادی برای بررسی دوره اول ریاست‌جمهوری او وجود دارد؛ پیمان ابراهیم، خروج از توافق هسته‌ای ایران (برجام)، فشار حداکثری بر تهران، ترور سردار قاسم سلیمانی، شناسایی حاکمیت اسرائیل بر جولان اشغالی، انتقال سفارت آمریکا به قدس، افزایش فروش تسلیحات به عربستان سعودی، واکنش به قتل جمال خاشقجی و غیره.

با این حال، ترامپ دیگر این امکان را نخواهد داشت که از همان جایی که در ژانویه ۲۰۲۱ متوقف شد، ادامه دهد، چرا که خاورمیانه از آن زمان تغییرات زیادی کرده است. او پس از بازگشت به کاخ سفید در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ با واقعیت‌های جدیدی در این منطقه مواجه خواهد شد.

در عین حال، باید توجه داشت که دولت جو بایدن در سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه، همچنان بسیاری از اصول دوره اول ترامپ را حفظ کرده است.

با وجود انتقاد شدید از ترامپ بابت خروج از برجام در می ۲۰۱۸ و توصیف آن به عنوان «اشتباهی عمیق» و «بحرانی غیرضروری»، بایدن اقداماتی برای بازسازی این توافق هسته‌ای چندجانبه در دوران ریاست‌جمهوری خود انجام نداد.

او از تصمیمات ترامپ در مورد انتقال سفارت آمریکا به قدس و شناسایی حاکمیت اسرائیل بر جولان را برنگشت. بایدن همچنین انرژی دیپلماتیک زیادی صرف کرد تا پیمان ابراهیم ترامپ را گسترش داده و کشورهای بیشتری از دنیای عرب را به اردوگاه عادی‌سازی روابط با اسرائیل وارد کند.

دکتر مارینا کالکولی، پژوهشگر دانشگاه کلمبیا می‌گوید: «احتمالاً شاهد تغییراتی اساسی در محتوا نخواهیم بود، بلکه تغییرات در سبک سیاست‌ها انجام می‌گیرد. شایان توجه است که اگرچه بایدن از اقدامات ترامپ انتقاد کرده، اما او سیاست خارجی ایالات متحده در قبال خاورمیانه را به طور بنیادین تغییر نداد. بایدن عمدتاً در چهارچوب میراث ترامپ عمل کرد که در آن قوانین بین‌المللی با فرمان‌های ایالات متحده جایگزین شده بود و می‌توانیم انتظار داشته باشیم ترامپ، به شکلی تهاجمی‌تر و آشکارتر، همان مسیر را ادامه دهد».

 

پیمان ابراهیم و جنگ‌های غزه و لبنان

حمله ۷ اکتبر حماس و جنگ متعاقب آن که اسرائیل علیه غزه به راه انداخت، ایده‌ای که مسئله فلسطین برای کشورهای عربی و جوامع آن‌ها اهمیتی ندارد و می‌تواند به راحتی در سایه توافقات دیپلماتیک با اسرائیل دفن شود را کاملاً بی‌اثر کرد.

بنابراین، در حالی که ممکن است ترامپ سیاست‌های دولت اول خود و تلاش‌های بایدن برای گسترش دامنه پیمان ابراهیم را ادامه دهد، شرایط سیاسی و اجتماعی کنونی در جهان عرب این کار را بسیار دشوارتر خواهد ساخت.

صرف‌نظر از اینکه چه کسی در کاخ سفید باشد، ۱۳ ماه وحشیگری اسرائیل در غزه و اخیراً در لبنان، بحث عادی‌سازی روابط در جهان عرب را سمی‌تر از همیشه کرده است. برای کشورهای عربی، مخاطرات سیاسی مربوط به پیوستن به پیمان ابراهیم به طور چشمگیری افزایش یافته است. ترس از واکنش‌های داخلی و منطقه‌ای باعث شده که رژیم‌های عربی حتی تمایلی به مطرح‌کردن عادی‌سازی را نداشته باشند.

با این حال، ممکن است تیم ترامپ (مانند تیم بایدن) نسبت به این عوامل که رهبران و سیاست‌گذاران عرب نمی‌توانند آن‌ها را نادیده بگیرند، بی‌تفاوت باشد و به تلاش خود برای جذب کشورهای بیشتری از منطقه به اردوگاه عادی‌سازی روابط با اسرائیل ادامه دهد.

فریال سعید، دیپلمات سابق ارشد آمریکایی توضیح داد: «با توجه به اینکه جمهوری‌خواهان سنا را به دست آورده‌اند و احتمالاً کنگره را نیز در اختیار خواهند داشت، احتمالاً ترامپ تعهدات دولت بایدن به عربستان سعودی برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل را عملی کند. با این حال، سعودی‌ها احتمالاً بر تعهد غیرقابل‌برگشت به راه‌حل دو کشوری به عنوان شرطی برای عادی‌سازی کامل تأکید خواهند کرد». او افزود: «این موضوع همچنان برای اسرائیلی‌ها غیرقابل‌پذیرش خواهد بود و عدم وجود چنین تعهدی همچنان برای افکار عمومی عربی غیرقابل‌پذیرش است».

پیمان ابراهیم

جنگ‌های جاری غزه و لبنان احتمالاً بخش زیادی از انرژی سیاست خارجی دولت دوم ترامپ در خاورمیانه را مصرف خواهد کرد. در حالی که احتمالاً او اسرائیل پشت اسرائیل در‌می‌آید، هنوز مشخص نیست که آیا چک سفیدامضای بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل که از بایدن گرفته بود، در دوره ترامپ نیز تمدید خواهد شد؟

دکتر استیون رایت، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه حمد بن خلیفه، ۹ روز پیش از انتخابات آمریکا گفت: «خصوصاً ممکن است ترامپ در قامت واسطه‌گر مذاکرات ظاهر شده و حل‌وفصل صلح را یک دستاورد مهم تلقی کند. من معتقدم که سؤال اصلی این است که نه تنها چه کسی برنده می‌شود، بلکه چقدر سریع دولت بعدی می‌تواند یک سیاست منطقه‌ای مؤثر تدوین کند».

از زمان آغاز جنگ اسرائیل علیه غزه، حضور نظامی آمریکا در منطقه افزایش یافته و این امر به اسرائیل اجازه داده تا عملیات نظامی خود را ادامه دهد. اما همانطور که سعید اشاره کرد: «مدت‌هاست که ترامپ از استقرارهای گسترده نظامی آمریکا در خاورمیانه انتقاد کرده و بخش زیادی از پایگاه حمایتیش (اگرچه نه تمام آن) مخالف تشدید جنگی است که می‌تواند ایالات متحده را وارد جنگی تمام‌عیار با ایران کند».

 

دیپلمات سابق آمریکایی با اشاره به سخنرانی پیروزی ترامپ که از حمایت رأی‌دهندگان عرب‌آمریکایی و مسلمان‌آمریکایی تشکر کرده بود، گفت: «اگرچه این به معنای تغییر عمده در سیاست نیست، اما تغییری در لحن است و باید مراقب آن باشیم».

سارا لیا ویتسون، مدیر اجرایی دموکراسی برای دنیای عرب گفت: «فقط می‌توان امیدوار بود که ترامپ به بیانیه‌های عمومی خود در دوران کمپین وفادار مانده و جنگ غزه به سرعت پایان دهد که تنها به معنای مجبورکردن اسرائیل به توقف بمباران و محاصره مردم غزه خواهد بود». او افزود: «ترامپ همچنین مخالفت خود با هرگونه گسترش جنگ در خاورمیانه را اعلام کرده، بنابراین امیدواریم که او اسرائیل را از تلاش برای گسترش جنگ به سمت درگیری با آمریکا و ایران باز دارد. اما با ترامپ، پیش‌بینی قطعی هر چیزی دشوار است».

برخی از کارشناسان دیدگاه خوش‌بینانه‌ای در مورد اینکه ترامپ ماشین جنگی اسرائیل را در غزه و لبنان محدود کند، ندارند؛ اما این امر به این معنا نیست که سیاست آمریکا نسبت به ۱۳ ماه گذشته تغییر زیادی خواهد کرد؛ چرا در این مدت، کاخ سفید بایدن از نفوذ خود برای اعمال فشار واقعی بر تل‌آویو جهت تغییر رفتارش استفاده نکرده و تنها به سخنان بی‌تأثیر و اظهاراتی که هیچ اقدام مشخصی در پی ندارند، پرداخته است.

چارلز دان، دیپلمات سابق آمریکایی که در قاهره و قدس خدمت کرده، می‌گوید: «انتظار دارم ترامپ با خط‌قرمزهای کمتری نسبت به بایدن، کاملاً از اسرائیل و نتانیاهو در کمپین‌های نظامی این رژیم در غزه و لبنان، حمایت کند. به نظر می‌رسد او پایان سریع جنگ را ترجیح دهد، اما این به این معناست که اسرائیل از حمایت کامل آمریکا برخوردار خواهد بود تا هرچه لازم باشد برای دستیابی به اهداف نظامی خود انجام دهد».

اسراییل لبنان

او افزود که ترامپ کمتر بر رفع نیازهای انسانی فلسطینیان تأکید خواهد کرد و احتمالاً هیچ توجهی به بازسازی غزه و افق سیاسی بر مبنای راه‌حل دو دولتی نخواهد شد.

دکتر نادر هاشمی، مدیر مرکز تفاهم مسلمان-مسیحی دانشگاه جرج‌تاون پیش‌بینی نمی‌کند که پس از بازگشت ترامپ به کاخ سفید در اوایل ۲۰۲۵، تغییرات زیادی در سیاست‌های واشنگتن در قبال جنگ‌های اسرائیل در شرق مدیترانه ایجاد شود. او گفت: «فکر می‌کنم تأثیر فوری ریاست‌جمهوری ترامپ بر درگیری‌های لبنان و غزه بسیار محدود و کم‌رنگ خواهد بود. زیرا هر دو حزب سیاسی دیدگاهی مشترک درباره سیاست خارجی آمریکا در قبال این درگیری‌ها دارند و آن چیزی نیست، جز حمایت تقریباً کامل از اسرائیل و هر چیزی که انجام می‌دهد»

دکتر کالکولی گفت: «ما احتمالاً شاهد ادامه نسل‌کشی در غزه و پاکسازی قومی در جنوب لبنان خواهیم بود، اگرچه ترامپ احتمالاً اسرائیل را به بستن سریع این جبهه‌ها ترغیب خواهد کرد، زیرا او تمایل کمتری به ارائه کمک نظامی بیشتر به اسرائیل نسبت به بایدن خواهد داشت». او خاطرنشان کرد: «این می‌تواند منجر به عملیات نظامی سنگین‌تر و تهاجمی‌تری از آنچه که اکنون می‌بینیم شود. چیزی که احتمالاً تغییر خواهد کرد، نوع سپر دیپلماتیک و قانونی است که آمریکا به اسرائیل ارائه می‌دهد، اگرچه دولت بایدن پیش‌تر سقف این حمایت را بسیار پایین آورده است».

 

ایران

ارزیابی رویکرد احتمالی دولت دوم ترامپ به ایران کار آسانی نیست. سؤالی کلیدی این بوده که آیا ترامپ به دیپلماسی با جمهوری اسلامی ایران تمایل خواهد داشت یا اینکه مجدداً به رویکرد «فشار حداکثری» خواهد پرداخت که هیچ گفت‌وگویی با رهبران تهران در آن گنجانده نشده باشد؟

در مقام یک نامزد، ترامپ از آمادگی خود برای رسیدن به یک توافق بزرگ با ایران سخن گفته بود؛ اما اینکه آیا مقامات دولت دوم او و مقامات تهران آمادگی برداشتن گام‌های لازم برای چنین توافقی را خواهند داشت یا خیر، سؤالی جداگانه است.

به احتمال زیاد، کاخ سفید ترامپ در ظاهر همچنان خصومت خود با ایران را نشان خواهد داد، اما ممکن است پشت درب‌های بسته، آماده مذاکره برای یک توافق جدید با تهران باشد. این امر عملاً به معنای داشتن سیاستی متناقض و غیرعملی در قبال ایران برای چهار سال آینده خواهد بود.

ایران آمریکا

دکتر هاشمی نگرانی خود از افزایش خطر جنگ میان ایالات متحده و ایران پس از بازگشت ترامپ به کاخ سفید را ابراز کرده است. این خطر عمدتاً به دلیل حضور «مشاوران سیاست خارجی جنگ‌طلب و طرفدار اسرائیل و حزب لیکود» است که احتمالاً در دولت او خدمت خواهند کرد.

او گفت: «یادمان باشد که در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، ایالات متحده سه بار به جنگ با ایران نزدیک شد و احتمال می‌دهم که این هدف اصلی مشاوران سیاست خارجی ترامپ باشد؛ به این امید ساده‌لوحانه که اگر ایران مورد حمله قرار گیرد و حکومت آن سرنگون شود، صلح به خاورمیانه خواهد آمد. من فکر می‌کنم این موضوع حالا جزو دستورکار است و پیامدهای فاجعه‌باری برای کل منطقه خواهد داشت».

نفوذ کشورهای خلیج فارس

یکی از عوامل مهمی که باید در نظر گرفت این است که رهبران برخی از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، به ویژه عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر تا چه اندازه می‌توانند در دوران دوم ریاست‌جمهوری ترامپ بر او تأثیر بگذارند.

پس از آغاز دوره اول ترامپ در سال ۲۰۱۷، ریاض و ابوظبی تیم ترامپ را برای حمایت از محاصره قطر و اعمال «فشار حداکثری» بر ایران تحت فشار قرار دادند. اما اکنون شرایط در خلیج فارس به طور قابل توجهی تغییر کرده است. اگر ترامپ بخواهد تهاجم ایالات متحده به سمت تهران را تشدید کند، بعید است که از حمایت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس که از زمان ترک ترامپ کاخ سفید در ژانویه ۲۰۲۱ رویکرد جدیدی به ایران اتخاذ کرده‌اند، برخوردار شود.

ایران عربستان

کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در راستای دستیابی به توسعه و تنوع اقتصادی، بیش از هر چیز دیگری به حفظ امنیت و ثبات در خلیج فارس توجه دارند. در عمل، این به معنای کاهش تنش‌ها در داخل خانواده شورای همکاری خلیج فارس و حفظ آرامش کنونی با ایران از طریق گفتگو و دیپلماسی است.

دلیل خوبی وجود دارد که نشان دهد کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و لابی‌های آن‌ها در واشنگتن تلاش خواهند کرد ترامپ را قانع کنند که از اقداماتی که ممکن است کشورهای عربی خلیج فارس را در معرض خطر جنگ با ایران قرار دهد، اجتناب کند.

آن‌ها همچنین می‌خواهند که دولت بعدی ایالات متحده اسرائیل را تحت فشار قرار دهد تا جنگ‌های خود در غزه و لبنان را خاتمه دهد، چرا که این جنگ‌ها از عوامل اصلی بی‌ثباتی منطقه‌ای هستند که منافع نزدیک‌ترین متحدان و شرکای ایالات متحده در خلیج فارس را تهدید می‌کنند.

یک دینامیک جالب که ممکن است پس از بازگشت ترامپ به کاخ سفید طی دو ماه و نیم آینده در واشنگتن شکل بگیرد، برخورد میان لابی‌های کشورهای خلیج فارس و طرفداران اسرائیل خواهد بود. لابی‌های خلیج فارس سعی خواهند کرد ترامپ را قانع سازند تا درگیری‌ها در خاورمیانه را کاهش دهد، در حالی که لابی‌های طرفدار اسرائیل به دنبال کمپین فشار حداکثری علیه ایران و محور مقاومت هستند.

با فرض اینکه ترامپ دوباره همان رویکرد بده‌بستانی را پیش خواهد گرفت و بر اساس تمایل به توافقات پرسود عمل خواهد کرد، باید دید که آیا رهبران کشورهای عربی خلیج فارس می‌توانند به گونه‌ای بر ترامپ تأثیر بگذارند که منجر به تغییرات قابل توجهی در سیاست خارجی واشنگتن در منطقه شود یا خیر.