با وجود این‌که هر کسی می‌توانست تا حدی این را پیش‌بینی کند، اقدامات اخیر دونالد ترامپ در ارتباط با اوکراین و روسیه همچنان یک ضربه سنگین است. ما در میانه یک نبرد جهانی میان دموکراسی لیبرال غربی و حکومت‌های استبدادی هستیم و در این نبرد، ایالات متحده به تازگی طرف خود را تغییر داده و به اردوگاه استبدادی پیوسته است.

اظهارات ترامپ در چند روز گذشته درباره اوکراین و روسیه باورکردنی نیست. او اوکراین را متهم کرده که با عدم تسلیم پیشگیرانه در برابر خواسته‌های سرزمینی روسیه، جنگ را آغاز کرده است؛ گفته که اوکراین یک دموکراسی نیست؛ و همچنین گفته که اوکراینی‌ها اشتباه کرده‌اند که در برابر تهاجم روسیه مقاومت کرده‌اند. احتمالاً این ایده‌ها از خود ترامپ نیست، بلکه به طور مستقیم از دهان ولادیمیر پوتین می‌آید، مردی که ترامپ احترام زیادی برای او قائل است. در دیدار روز سه‌شنبه در عربستان سعودی، ایالات متحده مذاکرات مستقیمی را با مسکو کلید زد که اوکراین و اروپایی‌ها از آن کنار گذاشته شده‌اند. آمریکا پیشاپیش دو کارت چانه‌زنی حیاتی را واگذار کرده است: پذیرش دستاوردهای سرزمینی روسیه و تعهد به عدم پذیرش اوکراین در ناتو. در عوض، پوتین هیچ امتیازی نداده است.

این موضوع برای من شخصاً اهمیت ویژه‌ای دارد چرا که من و همکارانم در دانشگاه استنفورد و دیگر موسسات از سال ۲۰۱۳ به حمایت از دموکراسی در اوکراین پرداخته‌ایم. ما برنامه‌های متعددی را برای آموزش مدیران دولتی اوکراینی در زمینه مهارت‌های رهبری و ارزش‌های دموکراتیک برگزار کرده‌ایم. من بارها به این کشور سفر کرده‌ام و دوستی‌های زیادی با گروهی بزرگ از اوکراینی‌های الهام‌بخش ایجاد کرده‌ام.

فقط برای روشن شدن موضوع، در اینجا یک سوال اخلاقی بزرگ مطرح است. اوکراین یک دموکراسی لیبرال جوان، شکننده و ناقص است، اما در عین حال یک دموکراسی لیبرال است. در مقابل، روسیه آخرین تجلی اتحاد جماهیر شوروی سابق است، موجودیتی که پوتین از سقوط آن در سال ۱۹۹۱ پشیمان است و از آن زمان تلاش کرده تا آن را معکوس کند. این یک دولت استبدادی است که در آن یک کلمه اشتباه در شبکه‌های اجتماعی می‌تواند شما را برای سال‌ها به زندان بیندازد.

اقتصاد روسیه

توافقی که به صلح پایدار منجر نخواهد شد

هیچ توافق صلحی که توسط دولت ترامپ و روسیه «مذاکره» شود، به صلح منجر نخواهد شد. ممکن است برای مدتی آتش‌بس برقرار شود، اما روس‌ها دوباره مسلح خواهند شد و وقتی خود را دوباره تجهیز کردند، جنگ را از سر خواهند گرفت. آن‌ها هیچ دلیلی برای رعایت خطوط آتش‌بس موجود ندارند و در زمان مناسب سعی خواهند کرد که کل اوکراین را دوباره به خود ملحق کنند.

در میان هیاهوی فعلی، سیاستی که توسط وزیر دفاع پیتر هگست اعلام شده، کمتر مورد توجه قرار گرفته است: کاهش بودجه دفاعی ایالات متحده به میزان ۸٪ در سال برای پنج سال آینده. این دقیقا عکس چیزی است که ایالات متحده باید انجام دهد. در آینده، تهدیدات جدیدی از سوی روسیه برای همه کشورهای پیرامون آن وجود خواهد داشت - گرجستان، مولداوی، کشورهای بالتیک و لهستان. ایالات متحده نیازی ندارد که به طور رسمی از پیمان ناتو خارج شود؛ ترامپ قبلاً به وضوح نشان داده است که احترامی برای تعهد خود به ماده ۵ مربوط به دفاع متقابل قائل نخواهد شد. آمریکا هم از نظر نیت و هم از نظر توانایی برای مقابله با تهدیدات قدرت‌های بزرگ آینده ضعیف خواهد شد.

و اجازه ندهید کسی به شما بگوید که این اقدامات به منظور تمرکز بر تهدیدات امنیتی در شرق دور انجام می‌شود. در این مرحله، تصور اینکه دونالد ترامپ از ارتش ایالات متحده برای دفاع از تایوان در برابر چین استفاده کند، غیرممکن است. اگر چین محاصره‌ای ایجاد کند یا برای تهاجم آماده شود، ترامپ شروع به مذاکره با شی جین‌پینگ خواهد کرد، همانطور که اکنون با پوتین انجام می‌دهد، و در نهایت کنترل جزیره را به چین تحویل خواهد داد. سپس او با افتخار خواهد گفت که از جنگ جلوگیری کرده است.

چین روسیه

حرکت فعال به سمت اردوگاه استبدادی

ایالات متحده از سال ۱۹۴۵ از یک نظم جهانی لیبرال حمایت کرده است که بر اساس اصولی مانند عدم استفاده از نیروی نظامی برای تغییر مرزها و توافقات رسمی دفاع متقابل مانند ناتو و پیمان‌های امنیتی با ژاپن و کره جنوبی بنا شده است. این سیستم در ترویج صلح، رفاه و دموکراسی به شکل فوق‌العاده‌ای موفق بوده است. ایالات متحده از طریق ابزارهایی مانند «بنیاد ملی دموکراسی» از قدرت نرم خود استفاده کرده است تا از طرفداران دموکراسی همفکر در برابر قدرت استبدادی کشورهایی مانند چین، روسیه و کره شمالی حمایت کند.

ایالات متحده تحت رهبری دونالد ترامپ به سوی انزواطلبی عقب‌نشینی نمی‌کند. بلکه به طور فعال به اردوگاه استبدادی پیوسته و در سراسر جهان از راست‌گرایان مستبد حمایت می‌کند، از ولادیمیر پوتین تا ویکتور اوربان تا نایب بوکله تا نارندرا مودی. ممکن است «بنیاد ملی دموکراسی» به زودی به «بنیاد ملی دیکتاتوری» تبدیل شود. چگونه می‌توانیم از روسیه و چین بخواهیم که کشورگشایی نکنند، در حالی که خود مشغول تلاش برای جذب پاناما و گرینلند هستیم؟ این تحرکات سیاست خارجی کاملاً با حملات دولت ترامپ به حاکمیت قانون در داخل کشور، تقویت قدرت اجرایی خود و تضعیف نیروهای موازنه کننده سازگار است.

نگویید که مردم آمریکا در نوامبر گذشته به چنین جهان یا چنین کشوری رأی دادند. آن‌ها توجه نکردند و باید آماده باشند تا کشور و دنیایی را ببینند که دیگر نسبت به پیش از این قابل شناسایی نیست.