به گزارش اکوایران، تحولات شگرف یک دهه اخیر در عرصه بین‌الملل بسیاری را واداشته تا از برآمدن یک جنگ سرد جدید به رهبری ایالات متحده آمریکا و جمهوری خلق چین سخن بگویند. مایکل هرش، تحلیل‌‌گر مسائل بین‌الملل با انتشار یادداشتی با عنوان «نه، این یک جنگ سرد نیست -هنوز نیست» در فارن پالیسی با بررسی این موضوع در این انگاره تردید ایجاد کرده است. اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده که بخش اول آن پیش از این با عنوان «در انتظار فشار دادن دکمه‌ای در یک جهان هسته‌ای؛ صلح سرد در راه است یا جنگ سرد؟ » منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن ارائه می‌شود.

 اتکای دو جانبه

در چند سال اخیر، حجم بی‌سابقه‌ای از محدودیت صادراتی از جانب واشنگتن و دولت‌های اروپایی وضع شده تا مطمئن شوند کسب و کارهای غربی فناوری‌های حساس را در اختیار پکن نمی‌گذارند و آن کسب و کارها اتکایشان به واردات چینی را در حوزه‌های حیاتی مثل مخابرات، زیرساخت و مواد خام کم کنند. اما تمام این به اصطلاح جدایی (تیم بایدن «خطرزدایی» را ترجیح می‌دهد) فقط در حاشیه‌ها اتفاق می‌افتد. به گزارش وزارت تجارت ایالات متحده، در سال 2022، تجارت دو جانبه بین ایالات متحده و چین رکورد جدید 690 میلیارد دلار را ثبت کرد.

همانطور که سنگر می‌نویسد، حتی آی‌فون اپل، «دستگاهی که میلیون‌ها آمریکایی برای همه چیز، از زندگی اقتصادی‌شان تا تاریخچۀ پزشکی‌شان تا اپلیکیشن‌های باز کردن در خانه‌شان» به آن متکی هستند هنوز عمدتاً در چین سر هم می‌شود -و این شرکت برای تغییر رویه عجله‌ای ندارد.

به نظر می‌رسد که شی بسیار بیشتر متوجه این اتکای دو جانبه شده است، به ویژه با دیدن وضعیت اقتصادی‌اش. این مسئله بدون شک یکی از دلایل سفر این هفتۀ شی به اروپا بوده است -شاید برای درخواست سرمایه‌گذاری، شاید با این امید بیهودۀ فاصله‌گذاری میان اتحادیۀ اروپا و ایالات متحده. اما وضعیتی که شی در این منطقه با آن مواجه است با سال 2019 بسیار متفاوت است. آن موقع، اروپا و واشنگتن در زمینۀ میزان سخت‌گیری به پکن اختلاف نظرهایی جدی داشتند؛ امروزه، اکثر آن اختلاف حل شده و بی‌اعتمادی نسبت به چین به اوج رسیده است. چیزی که می‌تواند نشان دهد وجهۀ پکن چقدر کاهش یافته است این است که شی سفرش را به کشورهای کوچک و تقریباً همراه خودش، مجارستان و صربستان، محدود کرده است، همراه با کشور سوم، فرانسه، که رئیس‌جمهورش امانوئل مکرون، تلاش‌های بسیاری داشته است تا اتحادیۀ اروپا را به سوی استقلال بیشتر از واشنگتن ببرد.

البته، با توجه به میزان در هم تنیدگی و منافع مشترک این اقتصادها برای شرکت در بازارهای جهانی، روشن است که تهدید استراتژیکی که چین و ایالات متحده متوجه یکدیگر می‌کنند، بسیار کمتر از تهدیدی است که در صورت ناتوانی در همکاری متوجه آنها خواهد بود.

این مسئله به ویژه در زمانی درست است که بحث توقف تغییرات اقلیمی و پاندمی‌های آینده مطرح می‌شود، همینطور ایجاد ثبات در منطقه‌ای که هر کشوری مشتاق بهره‌جویی از آنجاست -به‌ویژه کشورهای جنوب‌جهانی. درگیری مستقیم -در تضاد با رقابت اقتصادی- به هیچ یک از طرفین کمک نمی‌کند. هم دولت ایالات متحده متوجه این ماجرا شده است و هم دولت چین و همین مسئله می‌تواند توضیح دهد چرا جنگ تجاری که ترامپ آغاز کرد چندان هم بدتر نشده است.

چالش ایدئولوژیکی

و چالش ایدئولوژیکی که از جانب چین مطرح می‌شود چطور؟ الیزابت اکونومی از مؤسسۀ هوور در مقالۀ روی جلد نسخۀ مه/ژوئن فارن افیرز با عنوان «آیا چین می‌تواند جهان را از نو شکل دهد؟» از بعضی جهات از سالیوان، کمپبل و دیگر متخصصان جلوتر می‌رود و می‌گوید شی به کمتر از تغییر تمام جهان پس از جنگ راضی نمی‌شود. او می‌نویسد «نمی‌توان منکر آرزوی شی جین‌پینگ برای تغییر شکل جهان شد.» اما اکونومی که او را به‌عنوان پژوهشگری محتاط می‌شناسند، در پایان استدلال خودش را تضعیف می‌کند و به تلاش‌های گوناگون پکن برای گزینه‌های جایگزین ساختارهای قدرت پساجنگ تحت رهبری ایالات متحده اشاره می‌کند -ابتکارهای کمربند و جاده، توسعۀ جهانی، امنیت جهانی و تمدن جهانی- و می‌گوید «ظاهراً یا شکست می‌خورند یا نتیجۀ عکس می‌دهند.»

چین آمریکا

قطعاً، شواهد نشان می‌دهد که چین، همراه با روسیه، نمی‌تواند موازنه‌ای در برابر نهادهای قدیمی غربی مانند ناتو، سازمان ملل متحد و سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی ایجاد کند. درست است که بسیاری از کشورها، به ویژه کشورهای جنوب جهانی، به دنبال عدم تعهد به دو قدرت بزرگ بوده‌اند. هند مخصوصاً با احتیاط به دنبال مسیر میانۀ پیچیده‌ای بوده است، به گفت‌وگوی امنیتی چهارجانبۀ واشنگتن (نه به‌عنوان یک متحد دفاعی) پیوسته و برای ایجاد موازنه با چین، روابط اقتصادی قدرتمندی با روسیه دارد.

اما شی حتی در جذب خودکامه‌های هم‌قطارش هم مشکل دارد. سال‌هاست ایدئولوژی غیرمنسجمی را به آنان پیشنهاد می‌دهد: ترکیب ناخوشایندی از رشوه، جاروجنجال و قلدری که کشورهای اندکی خریدار آن بوده‌اند. البته گهگاه هم جلوی چین کوتاه می‌آیند تا این کشور را از خود نرنجانند.

برای مثال، بریکس، پنج اقتصاد بزرگ در حال ظهور -برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی- در نشست سالانۀ سران سال 2023 خود در ژوهانسبورگ اعلام کرد شش عضو جدید را می‌پذیرد، ظاهراً برای ایجاد تعادل قدرت با غرب تحت رهبری ایالات متحده. این کشورها عبارت بودند از ایران، عربستان سعودی، امارات متحدۀ عربی، مصر، اتیوپی و آرژانتین (اگرچه آرژانتین بعداً تغییر مسیر داد). روی کاغذ، این مسئله برای غرب نگران کننده بود، شامل شش کشور از 10 تولید کنندۀ بزرگ جهان، نزدیک به نیمی از جمعیت جهان و 37 درصد از تولید ناخالص داخلی جهان (بر اساس برابری قدرت خرید).

در واقع اما، به گفتۀ نویسندۀ فارن پالیسی، سی. راجا موهان، یک استراتژیست هندی معروف، وزن ژئوپلیتیک بریکس گسترش یافته از جنبش غیرمتعهدهای زمان جنگ سرد هم کمتر است. موهان نوشت «مصر، عربستان سعودی و امارات متحدۀ عربی شرکای امنیتی نزدیک ایالات متحده هستند. حتی اگر اختلافاتی هم با واشنگتن داشته باشند، بعید است که بابت وعده‌های راستی آزمایی نشدۀ چین، از تضمین‌های امنیتی ایالات متحده دور شوند، چه برسد به که به خاطر محافظتِ گروه بی‌خاصیتی مثل بریکس چنین کنند.»

تغییر نظام بین‌الملل یا شکست آمریکا؟

در نتیجه، روشن است که علیرغم ادبیات رسمی، چین نمی‌تواند نظام بین المللی را تغییر دهد که ساختۀ ایالات متحده و دیگر قدرت‌های غربی است. در عوض، ظاهراً چین عمدتاً به دنبال شکست ایالات متحده در بازی خودش درون آن سیستم است. بسیاری از کارشناسان می‌گویند پکن اگر می‌خواهد اقتصادش را حفظ کند، واقعاً هیچ انتخاب دیگری ندارد.

اما حتی در سال‌های اخیر و در این بازی هم شی مانند واشنگتن گل به خودی‌هایی زده است. طی سفر سال 2019 چین به اروپا، ایتالیا عضو ابتکار کمربند و جادۀ چین -پروژۀ زیرساخت گستردۀ جهانی تحت هدایت چین و با هدف به دست آوردن دوستان (و بستن دست و پایشان با بدهی)- شد و نخستین کشور عضو جی 7ی بود که این کار را می‌کرد. اما در اواخر سال 2023، رم از این پروژه کنار کشید و گفت هیچ منفعت واقعی‌ای برایش ندارد. دیگر ابتکار بزرگ چین با اتحادیۀ اروپا، توافق جامع سرمایه‌گذاری، هم اندکی پس از خودداری پکن از محکوم کردن حملۀ روسیه به اوکراین مسکوت ماند.

جنگ سرد جدید

امروزه، ایالات متحده در سرتاسر جهان بیش از 50 متحد و شریک استراتژیک دارد، از جمله چندین مورد -مانند فیلیپین- که دور چین هستند و زمانی نگرانی‌هایی نسبت به واشنگتن داشتند اما حالا از ترس چین پیمان‌هایی امنیتی را با این کشور امضا کرده‌اند. اکثرشان. دیگر شرکا، 32 کشور ثروتمند عضو ناتو هستند که ثروتمندترین کشورهای جهانند. رندال شوولر، پژوهشگر علوم سیاسی دانشگاه ایالتی اوهایو، در مقاله‌ای دانشگاهی با عنوان «عصر قطبیت نامتوازن» نوشت اما «متحدان اصلی چین کرۀ شمالی با رتبۀ 125 در اقتصاد جهان و روسیه با اقتصادی به اندازۀ تگزاس است.»

شوولر می‌نویسد در نتیجه، «حتی یک حوزۀ نفوذ سنتی غربی در دسترس پکن نیست. در محاصرۀ قدرت‌های بزرگ، بازارهای سرمایه‌ای ناکارآمد وزن اقتصادش را پایین آورده‌اند، چین تحت حکومت رهبری که همچنان اصلاحات اقتصادی را به عقب می‌راند و بر سیاست‌های اقتصادی دولت‌گرایانه تأکید دارد، بیش از هر زمان دیگری محتمل است شمارۀ 2 ضعیفی در نظام قطبیت نامتوازن باقی بماند.»

جنگ سرد یا صلح سرد؟

به عبارتی، مسئله به هیچ وجه شبیه جنگ سرد نیست که -جان اف. کندی در اکتبر 1960 هنگامی که نامزد ریاست جمهوری بود- قلب و ذهن‌های تمام جهان آمادۀ تسخیر بود. همانطور که جان اف کندی گفت، نگرانی اکثر جهان این بود که «کدام سیستم بهتر خواهد بود، کمونیسم یا آزادی. آیا سیستم ما می‌تواند به آنان کمک کند مشکلاتشان را حل کنند یا باید به سوی شرق بچرخند؟»

این روزها، کشورهای زیادی نیستند که به طرف شرق بچرخند. لازم نیست نگران باشیم که شاید به زودی چنین شود. پس چرا بسیاری از ناظران بدترین احتمال را مطرح می‌کنند؟ (افشای کامل: خودم هم در سال 2022 پس از چرخش ناتو به سوی آسیا و اقیانوس آرام در مقاله‌ای از عبارت «جنگ سرد» استفاده کردم، اگرچه از این حرکت انتقاد کردم و گفتم پذیرش ایدۀ یک جنگ سردِ ناگزیر نشان دهندۀ «شکست تخیل و شجاعت سیاسی از جانب رئیس‌جمهور ایالات متحده و قدرت‌های بزرگ است.»)

ارتش چین

بدون شک، تعداد جنگ‌طلبان به میزان قابل توجهی بیشتر از اقلیت کوچک پژوهشگران و متخصصانی است که اصرار دارند با یک صلح سرد طرفیم و نه با یک جنگ سرد (از جلمۀ این افراد می‌توان به فرید زکریا اشاره کرد که برای نخستین بار این عبارت را در سال 2021 به کار برد و اخیراً پیشنهادهای پوتینگر و گالاگر را «بی‌احتیاطانه، خطرناک و کاملاً غیرقابل عملی» خواند.) بزرگ‌ترین مشکل شاید این باشد که ایدۀ جنگ سرد شاید به وضعیت جدید تبدیل شده باشد -و این سیاست‌های قدیمی دو طرف، در واشنگتن و پکن، این عبارت را تقریباً بی‌معنا کرده‌اند.

شوولر گفت وقتی در سال 1993، درست پس از فروپاشی شوروی، به بازار کار آکادمیک وارد شد، مطالعات امنیت بین الملل خیلی سریع پیش می‌رفت. حالا دوباره داغ شده است.

شوولر در ای‌میلی نوشت «ترویج ایدۀ جنگ سرد 0/2 قطعاً باعث رونق برنامۀ کاری پژوهشگران مطالعات امنیت خواهد شد».

پژوهشگر سیاسی، اوون اِی جو، از دانشگاه کرنل گفت این مسئله دربارۀ طرف چینی هم صادق است. او در مصاحبه‌ای تلفنی گفت «جنگ‌طلبان کشورهای رقیب در نبردهای داخلی‌شان از یکدیگر تغذیه می‌کنند.» مانند شوروی و ایالات متحده، تندروهای جنگ سرد، نظامی‌گرایان چینی هم مشتاق ترویج این ایده‌اند که ایالات متحده به دنبال مهار چین است. جو گفت «امروزه، تعمیق تنش‌های ایدئولوژیک بین دو کشور بیشتر حاصل این دینامیک است تا بشارت فزایندۀ چین» دربارۀ تبدیل شدن به یک قدرت جهانی.

گشایش درهای رئال‌پلتیک

اوضاع بین واشنگتن و پکن چقدر بد می‌تواند باشد؟ سنگر، از نویسندگان قدیمی نیویورک تایمز که دسترسی نامعمول به مسئولان دولت بایدن دارد در کتاب جدیدش وقایع‌نگاری بسیار خوبی انجام داده که نشان می‌دهد دولت بایدن چگونه به‌آرامی متوجه شده که شی دیگر آنقدرها هم خوشحال و مغرور نیست. مانند دیگر ناظران، سنگر اعتبار «ساخت برنامۀ بازی» برای کنار زدن پکن را به بایدن می‌دهد اما نتیجه می‌گیرد که هنوز سردرگمی بر واشنگتن حاکم است: «اعضای کابینۀ بایدن فهم مشترکی از معنای "درگیری" با چین ندارند.» در دورۀ بایدن، روابط ایالات متحده و چین قوسی تنش‌زا داشته‌اند که در سال 2021 در آلاسکا آغاز شد و با حضور متواضعانۀ شی در سانفرانسیکو در اجلاس همکاری اقیانوس آرام و آسیا در اواخر سال 2023 به پایان رسید، هنگامی که رهبر چین علناً به سرمایه‌گذاران حوزۀ فناوری ایالات متحده التماس کرد برگردند. همانطور که سنگر می‌نویسد:

تصمیم شی برای پایان دادن به نمایش گرگ جنگجو و چرب‌زبانی برای بازگشت سرمایه‌داران آمریکایی به چین، نشان داد که رهبر چین برای اولین بار در چند دهۀ گذشته با علم بر این وارد نشستی شده که می‌داند دست ضعیفی دارد. به نظر می‌آمد برای به دست آوردن کمک آمریکایی مستأصل است.

china-delegation-anchorage

در یک سال گذشته یا همین حدود، پکن علامت‌هایی مبنی بر این مسئله نشان داده که شاید در کوتاه مدت چندان هم مشتاق حمله به تایوان نباشد، با توجه به خطر تحریم‌های اقتصادی بیشتر در زمانی که اقتصاد چین فقط 2 یا 3 درصد در سال رشد می‌کند نه 8 درصد. سنگر می‌نویسند شی «باید لابد به این فکر می‌کند که شاید ژنرال‌هایش دربارۀ توانایی‌های ارتش آزادی‌بخش خلق اغراق کرده‌اند، درست همانطور که ژنرال‌های {رئیس‌جمهور روسیه، ولادیمیر} پوتین پیش‌بینی کرده بودند که جنگ در اوکراین کوتاه خواهد بود» و از یکی از مسئولان بایدن نقل قول می‌کند که می‌گفت «شاید نسبت به چیزی که فکر می‌کنیم وقت بیشتری داشته باشیم.»

به نظر می‌رسد در سال گذشته، چینِ تحت رهبری شی روز به روز بیشتر آماده می‌شود دربارۀ کنترل تسلیحات مذاکره کند و سنگر می‌نویسد: «ناگهان، به شکلی مبهم به نظر رسید چینی‌ها به نوعی گفت‌وگو علاقه‌مندند -شاید چون نمی‌خواستند وارد مسابقۀ تسلیحاتی پرهزینه شوند، شاید چون اتحاد نظامی مستحکم میان واشنگتن و توکیو، ظرفیت‌های ضدحملۀ جدیدی را در اختیار ایالات متحده گذاشت.»

عامل دیگری که در جدیدی را برای رئال‌پلتیک ضروری با چین باز می‌کند این است که بایدن دیگر روایت‌های جنگ سردی را کنار گذاشته است -این ایده که ما در جهانی دو بلوکی از دموکراسی‌ها در برابر اقتدارگراها هستیم. به‌ویژه با توجه به این مسئله که با این تهدید مواجه‌ایم که شاید در نوامبر، ترامپ شیفتۀ خودکامگان دوباره رئیس‌جمهور شود، روشن است که در طیفی از ایدئولوژی سیاسی زندگی می‌کنیم و این طیف از لیبرال دموکراسی‌های غرب تا حکومت‌های خودکامۀ روسیه و چین کشیده شده است -اما رژیم‌های مخلوطی هم در بین آنها وجود دارد، از جمله هند، مجارستان و برزیل.

البته، در حالی که اعتبار خود دموکراسی ایالات متحده هم زیر سؤال رفته است، می‌شود امید داشت که طرفین متوجه شوند هیچ کدام از سیستم‌ها کامل نیست. این مسئله می‌تواند وضعیت را ساده‌تر کند. چینی‌ها از دموکراسی بی‌زارند و آمریکایی‌ها از خودکامگی -اما حالا ما داریم آسیب‌های دموکراسی را تحمل می‌کنیم و شی و زیردستانش کاستی‌های خودکامگی را.

کتاب سنگر روشن می‌کند که چین هنوز درگیر شیوه‌های جنگ سرد است، از جمله ارسال کدهای خرابکارانه به زیرساخت‌های ایالات متحده برای آزمودن اینکه چطور می‌توانند از سرعت واکنش ایالات متحده به حمله به تایوان بکاهند. و دست کم یک شباهت با جنگ سرد قبلی وجود دارد: هیچ یک از طرفین نمی‌توانند از پس هزینه‌های از دست دادن فرصتِ ماندن در یک صلح سرد و افتادن به جنگ سرد جدیدی بربیاید.

دویل، کارشناس دانشگاه کلمبیا، گفت «شباهتی با اواخر دهۀ 1940 می‌بینم، هنگامی که تقریباً معلوم نبود {جوزف} استالین و شوروی چه تهدیدی را متوجه ما می‌کرد. فکر می‌کنم الآن در چنین جهانی هستیم. هشدارهای درستی دربارۀ ماهیت رقابت با روسیه و چین وجود دارد. اما بیایید در حالی که درس‌های جنگ سرد را یاد می‌گیریم، درس‌های تنش‌زدایی را هم از نو یاد بگیریم.

«و تنش‌زدایی چیزی است که الآن باید انجام دهیم نه اینکه 20 سال منتظر بمانیم و بعد سراغش برویم.»