تلاش واشنگتن برای سازگاری با نفوذ فزاینده چین در منطقه
چگونه رویکرد امنیتمحور آمریکا در خاورمیانه سقوط کرد؟
اکوایران: کاستیهای رویکرد امنیتمحور واشنگتن در خاورمیانه مدتهاست که آشکار شده است. با ظهور چین و جستوجوی فزاینده منطقه برای شرکای متعدد، نیاز به تجدید نظر در این استراتژی ضروری شده است. ایالات متحده برای جلوگیری از به حاشیه رانده شدن، باید بپذیرد که مشکلات اجتماعی، اقتصادی و حاکمیتی در داخل کشورهای منطقه، احتمالاً تهدیدهای تعیینکننده خاورمیانه در دهه آینده خواهند بود.
به گزارش اکوایران، توافق بین ایران و عربستان سعودی با میانجیگری چین به طور گسترده بهعنوان نشانهای از ورود جدی پکن به زمین بازی سیاست خاورمیانه تلقی شد. اگرچه دولت بایدن نقش چین در میانجیگری توافق را رد کرد اما با این وجود چنین توافقی نشاندهنده کاهش نفوذ ایالات متحده است.
طی چند ماه گذشته، ایالات متحده منابع نظامی بیشتری را در منطقه مستقر کرده، گشتزنیها و رزمایشهای مشترک را در اطراف تنگه هرمز افزایش داده و نشان داده است که قراردادهای تسلیحاتی با شرکای منطقهای مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی را پیش خواهد برد. همچنین اقدام به گسترش آموزش نظامی مصر، کویت، و دیگران - همهٔ اینها در تلاشی آشکار برای اطمینان بخشیدن به شرکای عرب از تعهد خود به امنیت خاورمیانه.
تغییر رویکرد نسبت به منطقه؟
طبق آنچه در گزارش تحلیلی فارن افرز آمده، بعید است که این حرکتها نفوذ ایالات متحده را تقویت کند. چرخش قدرتهای عربی به سمت پکن نتیجه کاهش حضور نظامی واشنگتن نیست. این دولتها به خوبی از سرمایهگذاریهای نظامی واشنگتن در خاورمیانه آگاه هستند – اگرچه به طور فزایندهای در تمایل واشنگتن برای استقرار این قابلیتها از جانب خود تردید دارند. در عوض، آنها به دنبال جلب مشارکت چین در زمینههایی مانند زیرساختها و فناوری هستند که میدانند در این زمینه ایالات متحده کمتر قادر است یا مایل است به آنها کمک کند.
آنها همچنین به دنبال دستیابی به سیستم های نظامی خاصی مانند هواپیماهای بدون سرنشین پیشرفته هستند که ایالات متحده عاقلانه آنها را ممنوع کرده است. علاوه بر این، سیاست خارجی چین نسبت به رژیمهای خودکامه دوستانهتر است و به همین دلیل پکن توانسته است خود را به عنوان یک میانجی بیطرف نشان دهد.
با توجه به این روندها، به نظر میرسد ایالات متحده به رویکرد جدیدی در منطقه نیاز دارد. این کشور باید جنبههای مثبت حضور رو به رشد چین در خاورمیانه را بپذیرد و مشارکت پکن در توسعه و ثبات منطقهای را به جای تلاش برای مهار آن تشویق کند. واشنگتن همچنین باید پاسخ هدفمندتری به اقدامات خاص چین که به منافع ایالات متحده آسیب می رساند، اتخاذ کند.
در عین حال، واشنگتن نباید استراتژی مستهلک و متمرکز بر امنیت خود را که ریشه در تلاش برای ایجاد طرفدار برای ایالات متحده دارد، دو چندان کند. در عوض، احتمالا ایالات متحده ابزارهای سیاستی و سرمایهگذاری خود را به حوزههایی گسترش دهد که از مزیت نسبی برخوردار است، مانند پیشرفت سرمایه انسانی، آموزش، فناوری سبز و پلتفرمهای دیجیتال. و همچنین باید از انواع قراردادهای گستردهتر با شرکای عرب و قدرتهای متوسط رو به رشد مانند برزیل، هند و ژاپن حمایت کند که به آن اجازه میدهد تا سهامداران منطقه را متنوع کند، سرمایهگذاریهای جدید به ارمغان بیاورد، و تعامل ایالات متحده در تجارت، تغییرات آب و هوا، امنیت غذایی را تقویت کند.
دنیای چندقطبی یا تکقطبی؟
در طول دهه گذشته، سیاست خارجی بسیاری از کشورهای خاورمیانه به سمت برقراری روابط چندجانبه شدن چرخیدهاند. حتی شرکای سنتی ایالات متحده مانند مصر، عربستان سعودی و امارات دیگر از تلاشهای واشنگتن برای ایجاد بلوکهای انحصاری تحت رهبری ایالات متحده راضی نیستند. آنها به دنبال مشارکت با چندین قدرت از جمله چین، هند، روسیه و ایالات متحده هستند. امارات را به عنوان مثال در نظر بگیرید. ابوظبی اگرچه شریک امنیتی و اقتصادی نزدیک ایالات متحده است، اما روابط خود را با پکن از طریق تجارت، اشتراک فناوری و معاملات تسلیحاتی جدید تعمیق کرده است. علیرغم حمله مسکو به اوکراین در سال 2022، این کشور روابط دیپلماتیک و اقتصادی خود را با روسیه حفظ کرده است. و همچنین در ابتکارات تجاری و فناوری دوجانبه با هند سرمایهگذاری میکند و در سال 2022 وارد یک مشارکت اقتصادی جامع جدید میشود. از آنجایی که سایر کشورهای خاورمیانه مشارکتهای متنوع مشابهی را دنبال میکنند، این روند به سمت چند جانبهسازی احتمالاً نفوذ ایالات متحده را در منطقه پیکربندی مجدد خواهد کرد.
اگرچه خاورمیانه چندجانبه است، اما چندقطبی نیست: ایالات متحده تا حد زیادی حامی امنیتی برخی از کشورهای خاورمیانه است و بعید به نظر میرسد که این موقعیت در آینده قابل پیشبینی به چالش کشیده شود. تعداد کل نیروهای ایالات متحده از اوج خود کاهش یافته است، اما بیش از 30000 نفر باقی مانده است - تقریباً همان چیزی است که قبل از حمله ایالات متحده به عراق در سال 2003 بود. واشنگتن همچنان هر ساله میلیاردها دلار برای کمکهای امنیتی به منطقه و سهم ایالات متحده در منطقه هزینه میکند. بر اساس دادههای موسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم، بازار تسلیحات حتی از 47 درصد در دوره 2010-2014 به 54 درصد در دوره 2018-22 افزایش یافته است که بخشی از آن به دلیل تحریمهای ایالات متحده علیه روسیه پس از حمله روسیه به اوکراین در سال 2014 است. علاوه بر این، ایالات متحده همچنان به حفظ تأسیسات نظامی در دستکم دهها کشور در سراسر منطقه، از پایگاههای بزرگ تا پایگاههای کوچکتر، تأسیسات آموزشی، و انبارهای از پیش تعیینشده تسلیحات و مواد ادامه میدهد.
اما تسلط به معنای انحصار نیست. اگرچه حضور امنیتی چین در منطقه محدود است، اما میتواند فرصتهای دفاعی و اقتصادی را به شرکای خود ارائه دهد که ایالات متحده نمیکند. به عنوان مثال، پکن فقط یک پایگاه نظامی دارد که در جیبوتی واقع شده است، اما در بنادر سراسر منطقه سرمایهگذاری کرده است که میتواند هم برای فعالیتهای غیرنظامی و هم برای فعالیتهای نظامی مورد استفاده قرار گیرد، استراتژیای که به آن کمک کرده تا دامنه نفوذ ارتش چین را افزایش دهد و در عین حال تجارت را تقویت کند. با کشورهای خاورمیانه بر اساس گزارش افشا شده اطلاعاتی ایالات متحده در دسامبر 2022، امارات متحده عربی به چین اجازه داده است تا ساخت و ساز یک تأسیسات لجستیکی نظامی را در یکی از این بندرها از سر بگیرد - نه برای جایگزینی حضور نظامی قابل توجه ایالات متحده در این کشور، بلکه برای اینکه چین بتواند به این بندر دسترسی ویژه بیابد.
چین استراتژی مشابهی را برای به اشتراکگذاری فناوری نظامی خود در منطقه به کار گرفته است. پکن کمک نظامی مستقیم زیادی به کشورهای خاورمیانه نمیکند و فروش تسلیحات چینی کمتر از پنج درصد از کل منطقه را تشکیل میدهد. اما دسترسی ارزان و بدون شرایط به برخی از فناوریهای پیشرفته خود، عمدتاً پهپادها و موشکهای هدایتشونده دقیق، را برای مشتریانی که نمیتوانند این سیستمها را از ایالات متحده دریافت کنند، ارائه میدهد. قدرتهای منطقهای مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی، این پیشنهادات چینی را بهعنوان مکمل و نه جایگزینی برای سیستمهای تسلیحاتی ایالات متحده، ارزش میگذارند. چین همچنین از دولت های عربی در زمینه امنیت داخلی، از جمله آموزش اجرای قانون و دسترسی به فناوری های نظارتی پیچیده، حمایت کرده است.
سازمان شانگهای؛ بستر نفوذ چین در منطقه
از سال 2021، شش کشور عربی - بحرین، مصر، کویت، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی - شرکای گفتگو با سازمان همکاری شانگهای، یک گروه سیاسی، اقتصادی و امنیتی به رهبری چین شده اند که شامل روسیه نیز می شود. آنها به ترکیه که از سال 2013 شریک گفتگوی سازمان همکاری شانگهای است و ایران که امسال عضویت کامل سازمان همکاری شانگهای را دریافت کرد، میپیوندند. برای شرکای عرب واشنگتن، مشارکت در سازمان همکاری شانگهای میتواند روابط با چین، روسیه و کشورهای آسیای مرکزی را بدون جایگزینی روابط عمیق تر و جامع تر آنها با ایالات متحده تقویت کند.
در حوزه اقتصادی، چین اکنون نقش بزرگتری نسبت به ایالات متحده در خاورمیانه ایفا می کند. تجارت چین برای مدت طولانی از تجارت ایالات متحده فراتر رفته است و تا سال 2019، چین با عبور از اتحادیه اروپا به شریک تجاری پیشرو منطقه تبدیل شد. طی 10 سال گذشته، دادههای صندوق بینالمللی پول نشان میدهد که در حالی که واردات و صادرات ایالات متحده با منطقه کاهش یافته است، تجارت چین با خاورمیانه تقریباً 40 درصد افزایش یافته است که ناشی از رشد صادرات پکن به منطقه و تقاضای سیری ناپذیر برای محصولات نفتی است. افزایش حجم تجارت چین باعث نفوذ منطقهای شده است، اما تداوم تسلط دلار آمریکا به عنوان ارز ذخیره جهانی به واشنگتن اهرم اقتصادی ادامه میدهد و قدرت های منطقه ای و بازارهای تجاری و مالی آنها را به ایالات متحده گره میزند.
چین همچنین به سرعت سرمایه گذاری های خود را در خاورمیانه افزایش داده است. اگر چه ایالات متحده همچنان سهم بیشتری از سرمایهگذاری مستقیم خارجی منطقه را به خود اختصاص میدهد، اما بیشتر سرمایهگذاری مستقیم ایالات متحده تنها در سه کشور - اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی - و در مجموعه محدودی از صنایع متمرکز است. در مقابل، سرمایهگذاریهای پکن متنوعتر است و شامل کشورهایی مانند عمان میشود که حمایت چندانی از ایالات متحده دریافت نمیکنند و تعداد بیشتری از بخشها از جمله انرژی، زیرساختهای فیزیکی و دیجیتالی و املاک و مستغلات را پوشش میدهند. برای بسیاری از دولتهای عربی، تمایل چین به سرمایهگذاری گسترده بدون شرایطی که اغلب توسط کمککنندگان آمریکایی تعیین میشود - که ممکن است سرمایهگذاریها را به رعایت معیارهای حقوق بشر، دموکراسی یا اصلاحات اقتصادی مرتبط کند - این کشور را به یک شریک جذاب در منطقه تبدیل میکند.
در نهایت، نتایج یک نظرسنجی در سال 2022 از شرکت عرب بارومتر، یک شرکت تحقیقاتی، حمایت عمومی در سراسر منطقه را از رویکرد چندجانبه به سیاست خارجی نشان میدهد. به طور خاص، پاسخدهندگان در بسیاری از کشورها گزارش میدهند که آنها طرفدار تعامل اقتصادی بیشتر و عمیقتر با ایالات متحده و چین هستند، حتی با وجود نگرانی در مورد نفوذ هر یک از این دو.
منطق معیوب شکست استراتژی ایالات متحده
علیرغم ترجیح فزاینده منطقه برای چند جانبهسازی، سیاستگذاران ایالات متحده انتظار دارند که کشورهای عربی که مدتها از حمایت و حمایت ایالات متحده برخوردار بودهاند، واشنگتن را بهعنوان تنها شریک و شریک برتر خود در نظر بگیرند. این به صراحت در تلاش دولت بایدن برای گسترش توافقنامه ابراهیم 2020 نشان داده میشود - مجموعهای از توافقات که روابط بین اسرائیل و چهار کشور عربی را عادی می کند: بحرین، مراکش، سودان و امارات. دولت اکنون امیدوار است که در مورد توافقی بین اسرائیل و عربستان سعودی مذاکره کند و این توافقنامه مجموعه وسیعتری از مسائل امنیتی و اقتصادی را دربرگیرد. در تعقیب این اهداف، واشنگتن امیدوار است که زمینه را برای هماهنگی نظامی بیشتر علیه ایران و ایجاد یک طرفدار ایالات متحده فراهم کند. سنگری در برابر نفوذ چین اما دههها رقابتها و درگیریهای منطقهای و توسعه اقتصادی ضعیف در بسیاری از بخشهای خاورمیانه روشن میکند که این رویکرد مبتنی بر امنیت در عمل ضعیف عمل کرده است - حتی در دورههایی که واشنگتن فاقد رقبای اصلی بود. اکنون که کشورهای منطقه جایگزینهایی برای تسلط ایالات متحده میبینند، منطق معیوب این استراتژی بیشتر آشکار میشود.
میلیاردها دلار فروش تسلیحات، آموزش و سایر اشکال کمکهای امنیتی ایالات متحده نتوانسته است تواناییهای نظامی را که شرکای منطقه ای واشنگتن برای دفاع از خود یا مشارکت در عملیات ائتلاف به آن نیاز دارند، ایجاد کند. با این حال، این کمکهای امنیتی، شرکای عرب را برای راهاندازی کمپینهای فاجعهبار با استفاده از سلاحهای ایالات متحده، به عنوان مثال در لیبی و یمن، جرأت بخشیده است. این درگیریها تهدیدات جدیدی را برای منافع ایالات متحده ایجاد کرده، بیثباتی منطقهای را تغذیه کرده و فرصتهای جدیدی را برای بازیگرانی مانند ایران یا گروه واگنر روسیه برای اعمال نفوذ ایجاد کرده است. در برخی از کشورها، مانند عراق و مصر، کمکهای امنیتی ایالات متحده نیز نخبگان دزدسالار را غنی کرده و فساد را تشدید کرده است. همچنین این سرمایهگذاریها باعث وفاداری شرکای ایالات متحده نشده است. به عنوان مثال، نه تنها امارات، بلکه مصر، اردن و عربستان سعودی از زمان حمله روسیه به اوکراین در سال 2022، به تعامل دیپلماتیک و اقتصادی با روسیه ادامه دادهاند.
کشورهای منطقه لای منگنه چین و آمریکا
به اعتبار خود، دولت بایدن شروع به دور شدن از پروژههای بلندپروازانه ملتسازی در خاورمیانه، به ویژه پروژههایی که با زور انجام میشود، کرده است. این استراتژی با جنگ عراق در سال 2003 و پیامدهای آن تجلی یافت. اما بیزاری فزاینده واشنگتن از مداخله مستقیم نظامی به رویکرد بیش از حد متمرکز بر امنیت در منطقه یا تلاشهایش برای وادار کردن شرکای محلی به مشارکت انحصاری پایان نداده است. بنابراین، دولت بایدن به دفاع از معماری امنیتی منطقهای با محوریت تضمینهای ایالات متحده و کمکهای اضافی از طرف شرکای منطقهای ادامه میدهد، که همگی با حمایت بیشتر از تمرینهای نظامی ترکیبی و افزایش فروش تسلیحات ایالات متحده همراه هستند. انتظار صریح واشنگتن است که شرکای خاورمیانهای بین ایالات متحده و رقبای اصلی آن یکی را انتخاب کنند. همانطور که یک مقام ارشد دفاعی ایالات متحده، مارا کارلین، در ماه می اشاره کرد، «ما از شرکایمان میخواهیم که سیستمهای ایالات متحده و متحدان خود را خریداری کنند. عدم انجام این کار شراکت ما و همچنین عناصر رویکرد استراتژیک ما در منطقه را تضعیف میکند.
این سیاستها علاوه بر حفظ تقاضای غیرواقعی برای انحصار، در اولویتبندی مشارکت اقتصادی ناکام هستند. برخلاف چین که به دنبال توافقنامههای جدید تجارت آزاد در سراسر منطقه است، ایالات متحده علاقه چندانی به گسترش دسترسی به بازار به شرکای منطقهای نشان نداده است. خاورمیانه در شراکت برای زیرساختها و سرمایهگذاری جهانی، پاسخ G-7 به کمربند و جاده چین گنجانده شده است، اما سرمایهگذاری جدید در این ابتکار بسیار محدود است تا بتواند به عنوان هسته اصلی مشارکت اقتصادی مجدد ایالات متحده در منطقه عمل کند.
پذیرش چندجانبه گرایی؛ ترجیح یا ضرورت
ایالات متحده باید با درک این موضوع شروع کند که دوران مشارکت انحصاری و بلوکهای امنیتی در خاورمیانه به پایان رسیده است. واشنگتن باید بپذیرد که تنوع شرکای خود در زمینههایی مانند خرید تسلیحات و گفتگوهای امنیتی به این معنا نیست که آنها در مدار رقبای ایالات متحده قرار می گیرند. همچنین وضعیت نوین خبر از واقعیت جدیدی میدهد که مشخصه آن همسویی چندگانه است.
برای انطباق، واشنگتن باید از سیاستهای واکنشی که به دنبال جلوگیری از نفوذ چین است، اجتناب کند. نه تنها چنین سیاستهایی با شکست مواجه میشوند، بلکه ممکن است ایالات متحده را مجبور به سازشهای نامطلوب در مورد اصلاحات اقتصادی، حقوق بشر و سایر مسائل حیاتی کنند. دولت بایدن نباید ضمانتهای امنیتی جدیدی را به کشورهای عربی ارائه کند - مانند موارد درخواستی عربستان سعودی - یا صرفاً برای رقابت با چین از نظارتی که بر انتقال تسلیحات خود اعمال میکند چشم پوشی کند. مصر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و سایر کشورهای منطقه چه از سر ترجیح چه ضرورت، بعید است که به ایالات متحده پشت کنند - به ویژه در مسائل دفاعی و امنیتی.
در عین حال، دولت نیاز به پذیرش یک استراتژی اقتصادی و سیاسی دارد که منافع ملموسی را برای منطقه به ارمغان میآورد. واشنگتن میتواند با سرمایهگذاری بر منافع کشورهای عربی در چند جانبهسازی، شراکتهای «کوچک» جدیدی - معمولاً گروههایی متشکل از سه تا هفت کشور - بین ایالات متحده، شرکای عرب و قدرتهای پیشرو در مناطق دیگر برای رسیدگی به مسائل مهمی مانند تنوع اقتصادی، حکومتداری میانجیگری کند.
با این حال، از آنجایی که واشنگتن باید از قرار دادن این گروهها به عنوان وزنههای مخالف صریح در برابر چین اجتناب کند. برای برخی از مشارکتها، ایالات متحده میتواند بهجای مشارکت مستقیم، بهعنوان یک کاتالیزور عمل کند، و در مواردی که منافع همگرا (مثلاً در مورد تغییرات آبوهوایی یا امنیت غذایی) وجود دارد، چین باید در گروههای جدید گنجانده شود.
شکست استراتژی امنیتمحور
در نهایت، ایالات متحده نباید از فشارهای داخلی فزایندهای که شرکای خاورمیانه با آن روبه رو هستند، غافل شود. به ویژه، باید ترویج حکمرانی بهتر و شمول اجتماعی-اقتصادی را در اولویت استراتژی منطقهای خود قرار دهد. فقدان این اصلاحات در خاورمیانه مدتهاست که محرک ناآرامیهای اجتماعی و تحولات خشونتآمیز بوده است و احتمالاً بیشتر خواهد شد، بهویژه در شرایطی که کشورهای شکننده از قبل با عدم قطعیتهای اقتصادی جهانی، پیامدهای جنگ در اوکراین، تغییرات آب و هوایی دست و پنجه نرم میکنند. تمرکز بر افزایش شفافیت دولت و بهبود دسترسی محلی به خدمات اجتماعی نقطه شروع خواهد بود. یکی دیگر از این موارد، اولویت دادن به تعامل مستقیم با شهروندان در سراسر منطقه است، به عنوان مثال، با گسترش دسترسی دیجیتال و افزایش بودجه برای آموزش و آموزش مبتنی بر شغل.
کاستیهای رویکرد مبتنی بر بلوک و امنیتمحور واشنگتن در خاورمیانه مدتهاست که آشکار شده است. با ظهور چین و جستوجوی فزاینده منطقه برای شرکای متعدد، نیاز به تجدید نظر در این استراتژی ضروری شده است. ایالات متحده برای جلوگیری از به حاشیه رانده شدن، باید بپذیرد که مشکلات اجتماعی-اقتصادی و حاکمیتی در داخل کشورهای منطقه، احتمالاً تهدیدهای تعیینکننده خاورمیانه در دهه آینده خواهند بود.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
قیمت جدید محصولات ایران خودرو رسما اعلام شد / توضیحات وزیر صمت درباره افزایش قیمت خودروها
-
از قطع روابط تا دیدار ژنرالها؛ واکاوی تلاشهای ریاض برای نزدیکی به تهران
-
هشدار اکونومیست درباره درباره ورود «ماسک» به سیاست: خطر ظهور الیگارشی فاسد در آمریکا
-
پاسخ قاطع ایران به قطعنامه شورای حکام/ راهاندازی سانتریفیوژهای پیشرفته
-
معمای ترامپ در مواجهه با تهران/ چه چیزهایی میتواند مانع از مذاکره شود؟
-
پشت پرده معامله قرن بن سلمان با پوتین
-
بازار سهام این هفته مثبت خواهد بود؟
-
نبرد غولها در میانه بازی بزرگ؛ چگونه پوتین و بن سلمان جهان را به لرزه درآوردند؟
-
ایران وارد فاز مهاجرت عام شده است