به گزارش اکوایران، تجهیزات سخت‌افزاری پیچیده و وابستگی تکنولوژیکی زندگی مدرن، انسان‌ها را به سیستم‌های زیرساختی گسترده وابسته کرده است. ماری بریج، تحلیل‌گر مسائل بین‌الملل با انتشار یادداشت بلندی در مجله فارن‌افرز، بر نقش زیرساخت‌ها در  شکل‌دهی به ژئوپلیتیک امروز جهان را بررسی کرده است. اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده که بخش اول آن پیش از این با عنوان «چگونه جریان قدرت از سیستم‌هایی که جهان را به هم وصل می‌کنند، نشئت می‌گیرد؟» منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن ارائه می‌شود:

فراتر از ایدئولوژی

رقابت بین چین و ایالات متحده در واقع، نبردی بر سر کنترل زیرساخت‌های امروز است. به نظر می‌رسد پکن این موضوع را می‌داند. اما تلاش‌های ایالات متحده برای مقابله با پروژه‌های عظیم ساخت‌وساز چین با پروژه‌های خود، نشان می‌دهد که واشنگتن ظرایف هنر حکمرانی در حوزه زیرساخت را به درستی درک نکرده است.

سیاست‌گذاران آمریکایی دائماً چین را چالشی وجودی برای نظم جهانی فعلی به تصویر می‌کشند. به گفته جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، این «نبردی بین دموکراسی و استبداد» است. این توصیف، دو سیستم را در حال رقابت برای برتری بر منابع محدود نشان می‌دهد. پیروزی چین، مانند تسلط آن بر نرم‌افزار مدیریت عملیات لجستیکی، تهدیدی برای امنیت ایالات متحده محسوب می‌شود.

در مقابل، تفکر بر اساس زیرساخت فراتر از دوقطبی‌های ایدئولوژیک پیش می‌رود و بر نحوه شکل‌دهی شرایط تعامل و سیستم‌هایی که اطلاعات، پول و کالا را جابه‌جا می‌کنند، توسط بازیگران مختلف تأکید می‌ورزد. این رویکرد به جای اینکه بر روی برخورد دیدگاه‌های جهانی تمرکز داشته باشد، توجهات را به شبکه‌های مادی ارتباطات، امور مالی، تدارکات نظامی، حمل‌ونقل و تولید جلب می‌کند.

قدرتی که از بهره‌برداری شبکه‌ها به دست می‌آید، اغلب کمتر به نقشه‌های کلی طراحان اصلی و بیشتر به روابط سطح دوم، روابط بلندمدت و تکامل تدریجی یک پروژه بستگی دارد. از این گذشته، زیرساخت فقط یک سرمایه‌گذاری یک‌باره ریختن بتن یا کندن یک گودال نیست. پروژه‌ها باید در طول دهه‌ها نگهداری، سرویس‌دهی و تأمین مالی شوند. این اغلب به روابط سطح دوم برمی‌گردد که شامل کار مداوم شرکت‌های تعمیر و نگهداری، نمایندگان مالی و خدمات جانبی می‌شود که قراردادهای تدارکات جداگانه را به اتصالات بادوام تبدیل می‌کند.

در نگاه سنتی به ژئوپلیتیک، زیرساخت عرصه دیگری برای رقابت بین رقیبان است. اما این رویکرد قدرت زیرساخت را اشتباه تفسیر می‌کند. کنترل واقعی نه تنها به ملیت صاحب یک پلتفرم نرم‌افزاری، بلکه به کارکرد آن پلتفرم، کسانی از قِبَل آن قدرتمند می‌شوند و فعالیت‌هایی که آن را محال یا ممکن می‌سازد، بستگی دارد.

یک چهارچوب‌بندی سازنده‌تر خیلی بهتر از محکوم‌کردن نرم‌افزار چینی یا تلاش برای «بازگرداندن» تولید به داخل آمریکا که از دهه ۱۹۸۰ میلادی تاکنون اتفاق نیفتاده، عمل خواهد کرد. در عوض، رویکردی مبتنی بر زیرساخت، مجموعه‌ای از استراتژی‌ها را در نظر می‌گیرد تا اطمینان حاصل کند که شبکه‌های حیاتی مانند حمل‌ونقل و سیستم‌های پرداخت به روابط بازار، هنجارها و سیستم‌های نظارتی که شفافیت و پاسخگویی را فراهم می‌کنند، وابسته هستند.

عملکرد زیرساخت به چگونگی استفاده مردم از آن بستگی دارد، نه فقط به اینکه چه کسی آن را می‌سازد. تاریخ اولیه اینترنت نمونه گویایی از آن است. معماری اینترنت نوید یک طراحی برابر و سرتاسری را می‌داد که دسترسی به اطلاعات را دموکراتیک می‌کرد. با این حال، این طراحی به زودی با تسلط شرکت‌های الیگارشی بر پتانسیل آن برای انباشت سودهای هنگفت برای خود و سهام‌دارانشان، متحول شد. صرف ساخت زیرساخت، نحوه پذیرش آن توسط جوامع را از پیش تعیین نمی‌کند.

به همین ترتیب، منشأ چینی یک نرم‌افزار یا پلتفرم به این معنا نیست که باید آن را در ترازوی رقابت قدرت‌های بزرگ قرار داد یا آن را کاملاً ضددموکراتیک طبقه‌بندی کرد. در عوض، پذیرش بین‌المللی آن نشان می‌دهد که کنترل زیرساخت‌های مرکزی چگونه به رقابت‌های ژئوپلیتیکی تبدیل شده است. این زیرساخت، همانند خاک‌ریزی‌ها و سکوهای پل‌سازی، مبنایی برای «رقابت استراتژیک» بوده که کلمه موردعلاقه طراحان امنیتی ایالات متحده و اروپا است. برای اینکه ایالات متحده به طور مؤثرتر در این زمینه رقابت کند، سیاست‌گذاران باید با نحوه اجرا، مدیریت بلندمدت و نظارت بر مناسبات جوامع مدرن هماهنگ شوند.

فراخوان به عمل

در ایالات متحده، قانون کاهش تورم ۲۰۲۲ و قانون سرمایه‌گذاری زیرساخت و مشاغل ۲۰۲۱، بیش از ۱ تریلیون دلار برای بازسازی زیرساخت‌های این کشور اختصاص داد. اتحادیه اروپا با سرمایه‌گذاری در تولید نیمه‌رساناهای اروپایی، انرژی‌های تجدیدپذیر و کاهش اثرات زیست‌محیطی با این قوانین آمریکا مقابله‌به‌مثل کرده است. اما با بازسازی مناسبات دنیا، رهبران امروز جهان همچنان به مفاهیم عتیقه ژئوپلیتیک تحت سلطه دولت‌ها پایبند هستند. زمان آن فرا رسیده که سیاست‌گذاران تفکر خود را در مورد اینکه قدرت واقعی در نظام جهانی در کجا نهفته و چگونه می‌توان از این قدرت برای رسیدگی به مشکلات امروز بهره برد، بازسازی کنند.

اول، سیاست‌گذاران باید بیش از دولت‌ها بر حکمرانی تمرکز کنند. برای مثال، تصمیمات ایلان ماسک یا بلک‌راک ممکن است از تصمیمات امارات متحده عربی یا دانمارک وزن بیشتری داشته باشد. هنگامی که دولت ایالات متحده بتواند نگهبانان، طراحان، تأمین‌کنندگان مالی و مجریان کنترل‌کننده لایه‌های مختلف ارائه خدمات را شناسایی کند، درک بهتری از چگونگی مدیریت شبکه‌ها و آسیب‌پذیری‌های احتمالی خواهند داشت. در دنیایی که یک گروه مسلح کوچک می‌توانند تهدیدی برای شاهراهی باشند که حدود ۱۵ درصد تجارت جهانی به آن وابسته است، به‌کارگیری قدرت سخت برای مقابله با این تهدید علیه حمل‌ونقل بین‌المللی کافی نیست. در نهایت، منطقه دریای سرخ همچنین یک گلوگاه ارتباطی است که ۹۰ درصد ظرفیت کابل‌های زیرآبی بین اروپا و آسیا از آن می‌گذرد. همانطور که جهان در مارس با قطع‌شدن چندین خط ارتباطی و مختل‌شدن ۲۵ درصد ترافیک داده بین اروپا و آسیا آموخت، غرق‌شدن کشتی‌ها می‌تواند خطری برای اتصال ارتباطی باشند. بهبود تاب‌آوری نه تنها به معنای مقابله با تهدیدی قریب‌الوقوع بوده، بلکه به معنای همکاری با بیمه‌گران، حمل‌ونقل‌کنندگان، اپراتورهای کابل و دیگران برای محافظت از زیرساخت‌های حیاتی است.

در همین حال، پیچیدگی مشکلات جهانی گسترش یافته است. مدیریت پزشکی زیستی به مذاکرات سطح بالا و توافقات نیاز دارد. سیاست فضایی و پاسخ به همه‌گیری‌ها دو حوزه‌ای هستند که نشان داده‌اند دولت‌ها با تنهاکارکردن، قدرت و ابزار لازم برای تنظیم مقررات مؤثر را ندارند. دولت‌ها نقشی پیشرو در یک نظم زیرساختی ایفا خواهند کرد، اما باید یاد بگیرند که با شرکای جدید و دشمنان سنتی به روش‌های نوآورانه همکاری داشته باشند.

از آنجایی که پروژه‌های زیرساختی در یک فضای میانی شبه‌دولتی-شبه‌خصوصی قرار دارند، اغلب از رقابت سنتی بازار و پاسخگویی عمومی در امان هستند. ساخت شبکه‌های بزرگ‌مقیاس معمولاً پرهزینه، زمان‌بر و وابسته به تعهدات و مجوزهای دولتی است. تصمیم‌گیری متمرکز می‌تواند هزینه‌های تراکنش را کاهش داده و باعث شود که اپراتورهای شبکه نیز از اثرات «برنده، همواره برنده» بهره‌مند گردند. این ویژگی‌ها با حاکمیت دموکراتیک یا پاسخگویی عمومی همخوانی ندارند. جهان به مکانیسم‌های بهتری نیازمند است تا اطمینان حاصل شود که زیرساخت‌های زندگی مدرن بتواند به مطالبات جوامع برای عدالت، شفافیت و توزیع عادلانه منابع پاسخ دهد.

همانطور که الکساندر گایسلر، عضو انجمن «کارگزاران کَشتی آلمان» می‌گوید، با تجزیه‌شدن بلوک‌های زیرساختی به حوزه‌های طرفدار آمریکا و چین، نقش میانجی‌‌ها مانند قطر، سنگاپور، ترکیه و امارات متحده عربی تیز برجسته خواهند شد و واسطه‌های بی‌طرف اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند. سوءظن متقابل سیاست‌گذاران چینی و آمریکایی نسبت به زیرساخت‌های یکدیگر، احتمال ظهور رویارویی و مرزبندی را افزایش می‌دهد. ممکن است پلتفرم پرداخت یک بلوک حول دلار آمریکا سازماندهی شود، در حالی که معماری جایگزینی امکان جابه‌جایی یوآن چین و سایر ارزها را فراهم کند.

به طور مشابه، یک شبکه از شرکت‌های لجستیک و حمل‌ونقل می‌تواند تجارت بین ایالات متحده و متحدانش را تسهیل کرده، در حالی که فناوری و سخت‌افزار پشتیبانی‌شده توسط چین می‌تواند امکان اتصال بین سایر مراکز دریایی را فراهم سازد. رقابت زیرساختی به معنای این است که به احتمال زیاد، نبرد بر سر استانداردها طی سال‌های آینده تشدید خواهد شد و مکان‌ها و نهادهایی که می‌توانند به عنوان واسطه‌های قابل اعتماد عمل کنند، ضروری‌تر می‌شوند.

از آنجایی که چالش‌های جهانی به هم مرتبط شده و یکدیگر را تقویت می‌کنند، اگر رهبران جهان با دقت بیشتری نحوه عملکرد زیرساخت‌ها را در دنیای امروز درک نکنند، فرصت‌هایی را از دست خواهند داد. دیگر قدرت جهانی با انبارکردن مهمات در انبارها، تسلط بر یک زنجیره تأمین واحد یا اعمال قدرت بر یک فناوری تعریف نمی‌شود. شبکه‌های پیشرفته فناوری برای عملکرد اساسی جوامع مدرن حیاتی به شمار می‌آیند، اما زیرساخت‌های امروزی برای اینکه هر کشوری بتواند واقعاً آن را کنترل کند، بیش از حد چندوجهی، لایه‌بندی‌شده و به هم مرتبط هستند. در عصر زیرساخت، شکل‌دهی نظم جهانی مستلزم آن بوده که رهبران سیاسی راه‌های جدیدی برای همکاری با کارآفرینان، سازندگان، بانکداران و اپراتورها بیابند.