به گزارش اکوایران، از روزی که جنگجویان حماس با عبور از حصار یک میلیارد دلاری ساخته شده توسط اسرائیل در اطراف غزه، حمله غافلگیرانه خود را ترتیب دادند، لحظات زیادی وجود داشته است که به عنوان نقاط عطف جنگ توصیف شدند. با نگاهی به گذشته، اکنون می‌توانیم ببینیم که تعداد کمی از آن‌ها واقعا نقطه عطف بوده‌اند.

به گفته مقامات فلسطینی، تلفات حمله اسرائیل به غزه در هفته گذشته به 40 هزار نفر رسید، که حدود دو سوم افرادی که به طور کامل شناسایی شده‌اند، زنان و کودکان هستند. سپس کسانی هستند که هنوز زیر آوار هستند، که ممکن است تا 10،000 نفر باشند.

به نوشته گاردین، اسرائیل مدعیست نیروهایش 14،000 عامل حماس را کشته‌اند. روز جمعه، ارتش اسرائیل دستور تخلیه ده‌ها هزار نفر از ساکنان «منطقه امن بشردوستانه» را صادر کرد و گفت که موشک‌هایی از این منطقه شلیک شده است. شناسایی یک مورد فلج اطفال در غزه، بر عمق این فاجعه انسانی ساخته دست بشر تأکید می‌کند.

همانطور که دیوید لامی، وزیر امور خارجه بریتانیا و استفان سژورنه، همتای فرانسوی او، در گاردین نوشتند، «علیرغم بیزاری ما از گفتن این که به یک لحظه حساس دیگر در این درگیری رسیده‌ایم، این آخر هفته مطمئناً لحظه خطرناکی است».

این دو دیپلمات ارشد غربی نوشتند: «گروگان‌های حماس هنوز در اسارت هستند... نبرد بین اسرائیل و حزب الله لبنان تشدید شده است. تهدیدهای ایران برای تشدید بیشتر به معنای افزایش خطر یک جنگ منطقه‌ای تمام عیار است» و از یک چرخه مخرب خشونت گفتند. هر دو وزیر خواستار آتش‌بس در غزه هستند و از ایران و اسرائیل می‌خواهند از تشدید بیشتر تنش اجتناب کنند. چنین درخواست‌هایی بارها مطرح شده‌اند و بارها هم نادیده گرفته شده‌اند. یکی از دلایل این امر این است که استفاده از خشونت به سیاستگذاران حس کنترل بر رویدادها را می‌دهد. اما در واقعیت، این یک توهم است.

کابینه جنگ اسراییل بنیامین نتانیاهو

حمله خونین حماس در سال گذشته اهداف متعددی داشت که برخی از آن‌ها هنوز نامشخص است. یحیی سنوار، رهبر حماس که طراح این عملیات بود، معتقد بود که این عملیات باعث خواهد شد که گروه‌های دیگر منطقه مانند حزب‌الله دست به حمله بزنند و اسرائیل به دلیل تعداد زیاد گروگان‌های فلج شود. او اشتباه می‌کرد، و اگرچه سنوار از آن زمان بر روند وقایع تأثیر گذاشته است، اما آن‌ها را کنترل نکرده است.

ترور اسماعیل هنیه توسط اسرائیل در ماه گذشته در تهران نمونه‌ای دیگر است. ترور رهبر سیاسی حماس بخشی از تلاش آشکار اسرائیل برای ترور مقامات بالای این گروه بود، اما اهداف دیگری هم داشت: تقویت روحیه داخلی، جلب حمایت برای نخست وزیر نامحبوب و بازپس گیری ابتکار عمل در جنگ. اما اسرائیل اکنون کنترل محدودی بر اتفاقات آتی دارد. تصمیم در مورد اینکه آیا و چگونه انتقام بگیرد، در اختیار ایران است. برخی در تهران تمایل دارند این ضربه را با ضربه بیش‌تری پاسخ دهند. محافظه‌کاران استدلال می‌کنند که اسرائیل باید متحمل عواقبی شود، وگرنه جسورتر خواهد شد.

در ماه آوریل، ایران به حمله اسرائیل در دمشق که منجر به ترور دو فرمانده‌اش شد، با پرتاب کالیبره شده صدها موشک و هواپیماهای بدون سرنشین به مناطق عمدتاً خالی از سکنه یا پایگاه‌های نظامی پاسخ داد. این بار، یک انتقام‌جویی که باعث آسیب بیشتر ‌شود، احتمالاً منجر به درگیری همه‌جانبه می‌شود. با این همه، تصمیم‌گیرندگان ایرانی تأثیر محدودی بر رویدادهای بعدی خواهند داشت و پیامدهای بالقوه وحشتناکی برای کشور خود و منطقه خواهد داشت.

اشاره به این موضوع در گفتگو با مقامات ایران و اسرائیل ممکن است تاثیر بیشتری نسبت به درخواست‌های بیشتر برای صلح و خویشتن‌داری داشته باشد. چنین توصیه‌ای عملی خواهد بود، نه فقط نمایشی.