به گزارش اکوایران، در دو دهه گذشته، چین به سرعت به یک بازیگر اقتصادی، سیاسی و امنیتی تأثیرگذار در خاورمیانه تبدیل شده است. اما تحولات اخیر از جمله جنگ غزه و عواقب منطقه‌ای آن و بازگشت قریب الوقوع دونالد ترامپ به کاخ سفید با یک دستور کار متفاوت برای خاورمیانه، سوالاتی را برای رقابت قدرت‌های بزرگ در این منطقه کلیدی ایجاد کرده است. یون سان، محقق اقتصاد جهانی، توسعه و روابط بین‌الملل در اندیشکده بروکینگز مسیر استراتژی خاورمیانه‌ای چین در چهار سال آینده را پیش‌بینی کرده است، از جمله در ارتباط با ایران، اسرائیل و عربستان. اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده است که در ادامه بخش اول آن را می‌خوانید.

چین بزرگ‌ترین مصرف‌کننده نفت خاورمیانه است، تجارت چین با این منطقه در 20 سال گذشته بیش از سه برابر شده و چین نقش فزاینده‌ای در صلح، امنیت و دیپلماسی منطقه‌ای ایفا می‌کند. استراتژی پکن در خاورمیانه بر برنامه‌ای جامع برای گسترش نفوذ خود در تقریباً تمامی حوزه‌های کلیدی تأکید دارد. چهار سال آینده برای تسریع تعامل سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک چین در خاورمیانه حیاتی خواهد بود، با تمرکز قوی بر تنوع‌بخشی به روابط اقتصادی، مشارکت در صلح و میانجی‌گری، و مدیریت تعادل قدرت منطقه‌ای که به‌دلیل جنگ در غزه تغییر کرده است.

ادامه وابستگی به نفت خاورمیانه

هنگامی که چین در چارچوب استراتژی جهانی خود به خاورمیانه می‌نگرد، منافع ملی اصلی آن همیشه تأمین امنیت انرژی است. از آنجا که چین به شدت به واردات انرژی وابسته است، خاورمیانه شریک اجتناب‌ناپذیر و ضروری چین به شمار می‌آید. در سال 2022، حدود 53٪ از واردات نفت خام چین از خاورمیانه بوده است. بر اساس داده‌های اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده، واردات نفت خام چین در سال 2023 به رکورد 11.3 میلیون بشکه در روز رسید که نسبت به سال گذشته 10 درصد رشد داشته است. کشورهای خاورمیانه از جمله عربستان سعودی، عراق، امارات متحده عربی، عمان، کویت، قطر و ایران (از طریق مالزی) در صدر فهرست واردات انرژی چین قرار دارند.

برای تضمین امنیت انرژی خود، چین با دقت تلاش کرده است تا از وابستگی بیش از حد به یک کشور خاص اجتناب کند. حکمت مرسوم در جامعه سیاست خارجی چین این است که چین نباید بیش از 20٪ از نفت خام خود را از هیچ کشور واحدی وارد کند، صرف‌نظر از اینکه آن کشور روسیه یا عربستان سعودی باشد. با این حال، اجتناب آگاهانه از وابستگی به یک کشور خاص، وابستگی چین به خاورمیانه به عنوان یک منطقه را از بین نمی‌برد.

با وجود تعهد چین به کنترل انتشار کربن و گذار به انرژی‌های سبز، بعید است که تنوع‌بخشی به سبد انرژی چین وابستگی این کشور به نفت خاورمیانه را در چهار سال آینده تحت تأثیر قرار دهد. چین قصد دارد تا سال 2030 به اوج انتشار کربن برسد، به این معنی که این کشور تا سال 2029 هنوز به گسترش انتشار کربن خود ادامه خواهد داد. از آنجا که چین اولویت را به کاهش استفاده از زغال‌سنگ در مصرف انرژی خود داده است، نفت و گاز به‌عنوان گزینه‌های «تمیزتر» در نظر گرفته می‌شوند. به عبارت دیگر، حتی اگر چین قصد کاهش انتشار کربن را داشته باشد، به جای نفت و گاز، زغال‌سنگ اولویت این کاهش‌ها است. به همین دلیل، درصد زغال‌سنگ در مصرف کلی انرژی چین از 68.5٪ در سال 2012 به 55.3٪ در سال 2021 کاهش یافته است، در حالی که درصد نفت از 17٪ به 18٪ افزایش یافته است.

نفت ایران اقتصاد چین نفتکش چین

وابستگی چین به هیدروکربن‌های خاورمیانه دو پیامد فوری دارد: اول اینکه چین باید از تولید پایدار انرژی در این منطقه محافظت کند، و دوم اینکه باید از حمل و نقل ایمن انرژی از این منطقه به چین محافظت کند. این دو اولویت اطمینان می‌دهند که هرگونه درگیری که تولید یا حمل و نقل محموله‌های نفتی چین را تحت تأثیر قرار دهد یا مختل کند، همسو با منافع ملی چین نخواهد بود. استراتژی چین در خاورمیانه در دولت آینده ترامپ به شدت معطوف به حفظ تولید نفت و حمل و نقل آن خواهد بود.

تنوع‌بخشی به تعاملات اقتصادی

تأثیر نهایی جنگ غزه بر آینده منطقه نامعلوم است، اما به هر حال چندین حوزه از استراتژی چین در خاورمیانه تسریع خواهد شد. اول اینکه، گسترش و تنوع روابط اقتصادی چین در این منطقه در بخش‌های غیرانرژی افزایش خواهد یافت. برخلاف حکمت مرسوم که روابط اقتصادی چین با خاورمیانه را کاملاً وابسته به تجارت انرژی می‌داند، صادرات چین به این منطقه در سال 2022 به نزدیک 229 میلیارد دلار رسید، در حالی که واردات چین از منطقه بیش از 278 میلیارد دلار بود. عمده‌ترین کالای صادراتی چین به منطقه ماشین‌آلات و قطعات است، در حالی که واردات این کشور عمدتاً شامل منابع طبیعی می‌باشد. این امر نشان می‌دهد که خاورمیانه به یک بازار مهم برای چین تبدیل شده است و چین به دنبال این است که با افزایش صادرات خود، خاورمیانه مازاد تولید داخلی آن را جذب کند.

علاوه بر این، چین در حال سرمایه‌گذاری در توسعه زیرساخت‌ها، انرژی‌های نو و پاک، اقتصاد دیجیتال و هوش مصنوعی (AI) در خاورمیانه است و استراتژی‌های خود مانند ابتکار کمربند و جاده را با طرح‌های خاورمیانه‌ای مانند چشم‌انداز 2030 عربستان سعودی هماهنگ می‌کند. در چهار سال آینده، چین حضور اقتصادی خود را در خاورمیانه بیشتر خواهد کرد، نه تنها در تجارت کالا بلکه همچنین در حوزه خدمات. در سال‌های اخیر، شرکت‌های هوش مصنوعی چینی به طور فعال در حال ایجاد مشارکت‌هایی برای گسترش دسترسی به بازار خاورمیانه بوده‌اند. همکاری در زمینه فناوری دیجیتال بین چین و کشورهای منطقه احتمالاً بیشترین تأثیرگذاری را خواهد داشت.

مسیر روابط با کشورهای کلیدی

بحران غزه دیپلماسی تعادلی سنتی چین در منطقه را تحت آزمایش جدی قرار داده است. تا سال 2023، چین توانسته بود به طور نسبی روابط خود را با تمام طرف‌های منطقه، از جمله عربستان سعودی و ایران و همچنین جهان عرب و اسرائیل به خوبی حفظ کند. این انعطاف‌پذیری استراتژیک به لطف موقعیت نسبتاً بی‌طرفانه چین و عدم درگیری با قدرت‌های منطقه‌ای امکان‌پذیر شده بود. با این حال، بحران غزه محدودیت‌های دیپلماسی تعادلی چین را نشان داده است. با تغییرات و عدم قطعیت‌های مرتبط با تعادل قدرت منطقه‌ای، چین باید دیپلماسی تعادلی خود را تطبیق دهد.

اولاً، بسیاری در چین بحران غزه را به‌عنوان یک عقب‌نشینی موقت در فرآیند آشتی میان اسرائیل و کشورهای عربی می‌بینند و معتقدند که در نهایت، عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و عربستان سعودی رخ خواهد داد. چین لزوماً خود را به‌عنوان یک حامی عادی‌سازی روابط نمی‌بیند، زیرا پیمان امنیتی میان ایالات متحده و عربستان سعودی که پیش‌شرط عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان است، تلاش‌های چین برای شکل‌دهی به یک معماری امنیتی جدید منطقه‌ای با مشارکت و نفوذ کمتر ایالات متحده را تضعیف خواهد کرد. چین هنوز تأثیر حیاتی بر انتخاب جهت‌گیری استراتژیک عربستان ندارد. با این حال، چین احتمالاً از تعاملات انرژی، اقتصادی و سیاسی خود استفاده خواهد کرد تا تأثیر توافق دفاعی سعودی-آمریکا را خنثی کند، به‌ویژه اگر چنین توافقی شامل بندهایی باشد که همکاری‌های امنیتی و فناوری بین چین و عربستان را محدود کند. این بدین معناست که چین اولویت را به ساخت اهرم فشار و تقویت روابط با عربستان (و دیگر کشورهای عربی کلیدی) می‌دهد تا بتواند روابط امنیتی عمیق‌شده آن‌ها با ایالات متحده را متعادل کند. چین در حال مبارزه با سازمان یا مکانیسم امنیتی رهبری‌شده توسط ایالات متحده در منطقه است که چینی‌ها آن را «ناتو خاورمیانه‌ای» می‌نامند. اگرچه مشارکت امنیتی نوپای چین در منطقه به این معنی است که این فرآیند عمدتاً به‌طور مستقل از چین در حال وقوع است، این موضوع پکن را از تلاش برای تأثیرگذاری بر آن باز نمی‌دارد.

چین فلسطین

به‌طور مشابه، برای چین مهم خواهد بود که از تلاش‌های ایران برای ترمیم قدرت و اعتبار خود پس از آسیب‌های اسرائیل به متحدان منطقه‌ای آن، از جمله حماس و حزب‌الله، حمایت کند. چین می‌خواهد یک معماری امنیتی منطقه‌ای مبتنی بر تعادل قدرت را شاهد باشد، با ایران به‌عنوان یک ستون قوی و شریک چین در مقابله با سلطه ایالات متحده در امور امنیتی منطقه. بنابراین، آسیب به قدرت ایران به این رویکرد کمک نمی‌کند. چین در سال 2021 یک نقشه‌راه 25 ساله برای تعامل اقتصادی با ایران امضا کرد، اما پیشرفت در سرمایه‌گذاری و همکاری اقتصادی اندک بوده است.

در ادامه، چین ممکن است اولویت را به ترمیم قدرت تهران بدهد تا تعادل قدرت در منطقه حفظ شود. این ممکن است به معنای افزایش واردات نفت خام ایرانی، سرمایه‌گذاری بیشتر در زیرساخت‌های ایران، و حمایت از رویکرد منطقه‌ای ایران باشد. چین همچنان نگران تهدید تحریم‌های ایالات متحده است، اما چنین حمایتی می‌تواند به‌صورت نسبتاً کمتر ‌سیاسی، از طریق تجارت غیرقانونی، کمک‌های توسعه‌ای، و حمایت دیپلماتیک انجام شود. پکن حضور در یک محور با روسیه، کره شمالی و ایران را رد می‌کند، اما مقامات چینی به‌طور خصوصی به این نکته اذعان دارند که این کشورها در سیاست‌های بین‌المللی بیشتر با چین هم‌نظرند، تا چین با ایالات متحده. اگر روابط چین و ایالات متحده تحت دولت دوم ترامپ وارد یک «سقوط آزاد» دیگر شود، این احساس ممکن است بیشتر شود. به‌طور کلی، چین اجازه نخواهد داد که تهران شکست بخورد، به‌ویژه چون روابط پکن با تهران احتمالاً به تعادل در پیگیری عربستان برای روابط با ایالات متحده و اسرائیل کمک خواهد کرد.

مدیریت رابطه دشوار با اسرائیل

رابطه چین با اسرائیل بیشتر از سایر کشورها تحت تأثیر جنگ غزه قرار گرفته است. چین از تعریف حماس به‌عنوان یک سازمان تروریستی خودداری کرده و تقریباً به‌طور یک‌طرفه از اسرائیل و فاجعه انسانی که در غزه ایجاد کرده است، انتقاد کرده است. نکته کلیدی این است که چین به‌طور صریح از موضع حامی فلسطین حمایت نکرده است، بلکه در بحران غزه موضع ضدآمریکایی اتخاذ کرده است. چون پکن اسرائیل را نزدیک‌ترین متحد ایالات متحده در منطقه می‌بیند، موضع پیش‌فرض چین مقابله با مواضع ایالات متحده و متحدان آن است. اگر ائتلاف اسرائیل با ایالات متحده مطرح نمی‌بود، موضع چین نسبت به بحران غزه احتمالاً مطابق با دیپلماسی تعادلی سنتی پکن می‌بود. در جامعه سیاست خارجی چین به‌طور گسترده‌ای پذیرفته شده است که اسرائیل «قربانی» رقابت قدرت‌های بزرگ بین چین و ایالات متحده و تأثیر آن بر سیاست چین در قبال جنگ غزه است.

چالش اصلی این است که پکن چگونه رابطه خود با اسرائیل را پس از بحران غزه مدیریت خواهد کرد. برخی در پکن به‌شدت نگران برخی از صداهای در اسرائیل هستند که از تل‌آویو می‌خواهند به‌عنوان تلافی موضع حامی فلسطینی چین، روابط خود را با تایوان توسعه دهد. یک هیئت پارلمانی اسرائیلی در آوریل 2024 از تایوان بازدید کرد و احتمال نقش تایوان در حملات اسرائیل به پیجرهای حزب‌الله توجه زیادی را به روابط نظامی قبلاً مسکوت بین اسرائیل و تایوان جلب کرده است. تعداد کمی از افراد در چین واقعاً باور دارند که اسرائیل روابط دیپلماتیک با تایوان برقرار خواهد کرد، اما رابطه در حال تحول به وضوح پیامدهایی برای چین و اولویت اصلی آن، یعنی اصل «چین واحد» دارد.

ادامه دارد