تخیل آخرالزمانی
چرا جنبشهای علیه انقراض دشمن دموکراسی است؟
اکوایران: سیاست دموکراتیک بدون نوسان مداوم بین اغراق بیش از حد و بیاهمیت جلوه دادن مشکلاتی که با آن روبرو هستیم، غیرممکن است. انتخاباتها زمانی که نتوانند ما را متقاعد کنند که با یک بحران بیسابقه مواجه هستیم و قدرت جلوگیری از آن را داریم، قدرت خود را از دست میدهند.
به گزارش اکوایران، ما امروز در میانه آخرین تکههای زمان زندگی میکنیم. احساس نابودی در همه طرفهای طیفهای سیاسی مشترک است. سیاست دموکراتیک در غرب به درگیری بین دو شورش انقراض و دو نوستالژی تبدیل شده است: جنبش علیه انقراض فعالان محیط زیست که از این وحشت دارند که اگر شیوه زندگی خود را به طور بنیادی تغییر ندهیم، زندگی روی زمین را نابود خواهیم کرد و جنبش راستگرایان علیه انقراض «جایگزینی بزرگ»، که در ترس زندگی میکند که اگر چیزی تغییر نکند، پایان راه زندگی ماست. راست در حسرت گذشته است. چپ درباره آینده نابود شده نوستالژیک است. با وجود تفاوت رادیکال در اهداف، آنها یک نقطه نظر مشترک دارند: تخیل آخرالزمانی.
به نوشته ایوان کراستف و لئونارد بناردو، پژوهشگران علوم سیاسی در فارن پالسی، در چارچوب این موقعیت آخرالزمانی است که میتوان اصالت و اهمیت کتاب «در طی زمان: آینده به عنوان یک ایده سیاسی» جاناتان وایت را ارزیابی کرد. وایت، استاد دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن، قرائتی بدیع از بحران کنونی دموکراسی را به عنوان یک نظام سیاسی موقت تعریف میکند و استدلال میکند که «آینده باز»، آیندهای است که از پیش تعیین نشده است، اما توسط عامل انسانی شکل میگیرد، پیششرطی برای عملکرد موفق رژیمهای دموکراتیک است.
به نظر او، «وقتی آینده به نظر نزدیک میرسد، نهادهایی که حول ایده اختلاف نظر مداوم و تغییر عقیده سازماندهی شدهاند بیمورد به نظر میرسند.» در مقابل، ویژگی حاکم بر «عصر وضعیت اضطراری» ما این است که جایی برای خطا وجود ندارد. اگر برخی تصمیمات امروز گرفته نشود، دیگر مهم نیست که فردا اتخاذ شود یا نه. فردا خیلی دیر خواهد شد.
استدلال وایت این است که همانطور که انسانها در نبود هوا برای تنفس میمیرند، دموکراسی نیز میتواند از ناتوانی در رویاپردازی جمعی بمیرد. آنچه دموکراسی را به کار میاندازد تنش سازنده بین آیندهای نزدیک و آیندهای دور و یوتوپیایی است. آینده نزدیک همان آیندهای است که میتوانیم برای آن برنامهریزی کنیم، آیندهای که سیاستمداران به رایدهندگان وعده میدهند و در مرکز پاسخگویی دموکراتیک باقی میماند. آنچه دولت دیروز انجام داد و احزاب برای فردا تعهد میدهند، همیشه اصل و اساس سیاست انتخاباتی خواهد بود.
با این حال، وایت حق دارد پافشاری کند که آیندههای دور و آرمانشهری، آیندههایی که کاملاً متفاوت از واقعیت امروز هستند، برای نظامهای دموکراتیک نیز سازنده هستند. آیندههای دور اساس امید سیاسی امروز و انگیزه به تعویق انداختن ارضای اهداف سیاسی فوری است. آینده را از سیاست دموکراتیک خارج کنید و انتخابات تبدیل به جنگهای داخلی با صندوق رایگیری یا مدیریت بحرانهای بیپایان میشود.
اما امروز رابطه ما با آینده با بیاعتمادی جمعی شناخته میشود. عدم توازن حاصل بین دموکراسی به عنوان یک پروژه و دموکراسی به عنوان پیشبینی آینده - خواه اقتصادی، جمعیتی یا تکنولوژیک - در مرکز بحران کنونی غرب قرار دارد. عدم اطمینان در مورد آینده و امید حاصل از این که فردا میتواند کاملاً متفاوت از امروز باشد، از ویژگیهای بارز ایده دموکراتیک است. سوال این است که آیا عدم قطعیت در عصر اضطراری کنونی ما هنوز امکان پذیر است؟
وایت آینده را به مثابه یک ایده سیاسی میبیند که تکرارهای تاریخی متفاوتی را پشت سر گذاشته است، که همه آنها با دموکراسی رابطه سازنده ندارند.
توجه او به محاسبه منطقی یک مطالعه موردی مفید است. وایت فرصتها و خطرات بسیار بیشتر این فرض را که آینده توسط متخصصانی که بر روش علمی و استفاده از دادههای آماری اشراف دارند قابل تسلط است، روشن میکند.
وایت توضیح میدهد که این ایمان در اوایل قرن بیستم در حال افزایش بود. برنامهریزی تبدیل به یک شعار جدید و راهی میشد که ایدئولوژیهای بسیار متفاوت میتوانستند آنچه که بعداً رخ میدهد را معنا کنند.
اما این انگیزه برای برنامه ریزی منطقی برای آینده چگونه با نگرش باز دموکراسی و اصل عدم قطعیت ذاتی آن جور در میآمد؟ به نظر میرسید این دو در تضاد باشد. همانطور که وایت مینویسد، «فرض ثبات ترجیحات مردم به معنای کاهش ارزش یک روند سیاسی است که به دنبال تغییر آنهاست.»
یک تعریف از دموکراسی که توسط دانشمند علوم سیاسی آدام پرژورسکی ارائه شده است، نظامی است که در آن نمیتوان انتخابات را از قبل تغییر داد یا پیش بینی کرد. اگر قرار است یک دموکراسی شایسته این نام باشد، باید برخی از چیزها را در اختیار شانس گذاشت.
اینجاست که تاکید وایت بر سودمندی آیندههای آرمانی به یک بعد جداگانه و ضروری تبدیل میشود. اگر همه چیز به برنامه ریزی کارشناسانه یا سیگنال دهی قیمت واگذار میشد، دنیای تخیل به سرعت فقیر میشد.
در بحث درباره اهمیت حیاتی آینده برای موفقیت پروژه دموکراتیک، وایت بسیار متقاعد کننده است. اما در تلاش برای پاسخ به اینکه چگونه میتوان آینده را دوباره تصور کرد، تحلیل او کمتر قانع کننده است.
وقتی وایت سعی میکند راه خروج از عصر کنونی شرایط اضطراری را پیشنهاد کند، مانند یک چپگرای نوستالژیک به نظر میرسد. درخواست او برای بازگشت حزب انقلابی که به شدت متعهد به پروژه آینده است، باشکوه به نظر میرسد، اما در نهایت غیرواقعی است و به نظر میرسد فقدان هر گونه پیشنهادی برای چگونگی ایجاد این پروژه ایدئولوژیک جمعی در کتاب او گواهی بر این مدعاست. در دهههای اخیر، رستاخیز خودجوش سیاستهای ایدئولوژیک به تفسیر نیروهای چپ از اعجاز تبدیل شده است.
مهم ترین پیشنهاد وایت کمترین الهام بخشی را دارد. به نظر او، تنها راه فرار از تله سیاست اضطراری، مواجهه رودررو با جذابیت آخرالزمانی چپ و راست؟مدافع نظریه جایگزینی بزرگ است. الکسیس دو توکویل یکی از اولین کسانی بود که ادعا کرد که گفتمان بحران، زبان مادری هر دموکراسی واقعی است. او مدعی شد که سیاست دموکراتیک نیاز به دراما دارد. توکویل در سفرنامه کلاسیک خود، دموکراسی در آمریکا، نوشت: «با نزدیک شدن به انتخابات، دسیسهها فعال تر و آشوبها پر جنب و جوش و گستردهتر میشود. تمام ملت در حالت پر تب و تاب قرار میگیرند. به محض اینکه نتیجه اعلام میشود، همه چیز آرام میشود و رودخانهای که در یک لحظه طغیان کرده بود، آرام به بستر خود باز میگردد.»
بنابراین دموکراسی با در نظر گرفتن شرایط عادی به عنوان شرایط فاجعهآمیز عمل میکند، در حالی که وعده میدهد که همه بحرانها قابل غلبه هستند، بنابراین فاجعه را عادی میداند. سیاست دموکراتیک به عنوان یک جلسه درمانی سراسری عمل میکند که در آن رای دهندگان با بدترین کابوسهای خود - جنگ جدید، فروپاشی جمعیتی، بحران اقتصادی، وحشت زیست محیطی - مواجه میشوند، اما متقاعد شدهاند که قدرت جلوگیری از ویرانی را دارند. به عبارت دیگر، سیاست دموکراتیک بدون نوسان مداوم بین اغراق بیش از حد و بیاهمیت جلوه دادن مشکلاتی که با آن روبرو هستیم، غیرممکن است. انتخاباتها زمانی که نتوانند ما را متقاعد کنند که با یک بحران بیسابقه مواجه هستیم و قدرت جلوگیری از آن را داریم، قدرت خود را از دست میدهند.
در این مرحله است که چپ اقلیمی دیگر دوست دموکراسی نیست. نه به این دلیل که در قضاوتش در مورد تهدید وجودی گرمایش جهانی اشتباه میکند، بلکه به این دلیل که گفتمان آخرالزمانی آن مانع دموکراسی برای یافتن راهحلهای ضروری میشود. همانطور که وایت به طور قانعکننده استدلال میکند، «احساس پایانپذیری که دنیای امروز را پر کرده نقش اساسی در تلاطمهای آن دارد.»
در این زمینه، مقایسه جنبش ضد هستهای دهه 1970 با شورش علیه انقراض امروزی مفید است. غیرممکن است درباره تاثیر آخرالزمانی بمب اتم اغراق آمیز حرف زد. برای جهانی که از خاکستر جنگ جهانی دوم بیرون میآمد، بمب پایان جهان بود. اما از نظر سیاسی، جلوگیری از فاجعه هستهای بسیار سادهتر از جلوگیری از فاجعه زیست محیطی بود. برای جلوگیری از فاجعه هستهای، کافی بود رهبران شوروی و آمریکا از استفاده از سلاح نهایی خودداری کنند. بعد زمانی وجود نداشت. موفقیت این بود که رهبران دو ابرقدرت را متقاعد کنیم که چه کاری انجام ندهند. در یک فاجعه هستهای، تقریباً تمام بشریت به طور همزمان خواهند مرد.
در مورد یک فاجعه زیست محیطی اما چنین نیست. زمان بیشتری طول خواهد کشید. حداقل در ابتدا، برنده و بازنده وجود خواهد داشت. و موفقیت نه با گفتن آنچه که رهبران نباید انجام دهند، بلکه با متقاعد کردن آنها برای انجام برخی کارها بدون لزوم اجماع در مورد کاری که ممکن است نتیجه دهد، سنجیده میشود. بنابراین، در حالی که تهدید فاجعه هستهای در بسیج یک واکنش جهانی که یک موفقیت سیاسی بود، موفق شد، خطر این است که وضعیت اضطراری محیط زیست میتواند منجر به جبرگرایی و از بین رفتن بسیج عمومی شود.
این پیش پاافتاده کردن فاجعه تنها راه عملی کردن دموکراسی است. در نهایت، این نتیجه مهم و ضروری وایت است، نتیجهای که او از تایید آن خجالت میکشد. همانطور که فرانک کرمود، منتقد ادبی استدلال میکند، «بحران نوعی تفکر در مورد لحظه است و ذاتی خود آن لحظه نیست.»
دیدگاههای آخرالزمانی ما از بحران و فاجعه راههایی برای معنا بخشیدن به جهان و قابل فهم کردن آن هستند.
وایت سیستم موجود امروزی دموکراسی غربی را سیستمی فرسوده از تخیل سیاسی تشخیص میدهد. تشخیصی به جاست، اما باید بیشتر به عوامل فرهنگی که باعث این فرسودگی شده است نگاه کنیم.
راینهارت کوسلک، مورخ روشنفکر آلمانی، در اینجا کمک کننده است، زیرا او همیشه اصرار داشت که مدرنیته در دیالکتیک بین «فضای تجربه» و «افق انتظار» تعریف میشود. اما اخیراً دوباره یک اتفاق رادیکال برای هر دو بعد هستی ما رخ داده است. مهاجرت جمعی اخیر بشر به واقعیت مجازی نحوه درک ما از تجربه را باز تعریف میکند. اگر ساعتهای بیشماری را صرف بازیهای جنگی در رایانهمان کنیم یا اگر به صورت مداوم گزارشهای جنگهای جاری در جاهای دیگر را دنبال کنیم، آیا تجربه جنگ داریم؟
در عین حال، انتظارات در مورد میرا بودن خودمان دستخوش دگرگونیهای شگرفی است. آیا ممکن است به لحظهای رسیده باشیم که ملتها فانی به نظر میرسند در حالی که افراد تمایلی به پذیرفتن میرا بودن خود ندارند؟ شاید بتوان گفت که تغییر جمعیت شناسی جوامع غربی، پیری و کوچک شدن آنها، یکی از عوامل فرسودگی تخیل سیاسی است. آیا نسل جوان اغلب بدون فرزند همانطور به آینده نگاه میکند که نسلهای قبلی که روی زندگی فرزندانشان تمرکز داشتند، به آن نگاه میکردند؟ آیا کمرنگ شدن دولت-ملت در اکثر نقاط غرب حداقل تا حدی مسئول زوال آینده نیست؟ آیا تخیل جمعی، به ویژه تخیل جمعیتی جمعی، با دولت-ملت قرابت انتخابی دارد؟
و آیا ناتوانی تخیل جمعی ما به این واقعیت مربوط نمیشود که برای برخی، به ویژه ساکنان دره سیلیکون در ایالت کالیفرنیا، جاودانگی پروژهای است که در آیندهای بسیار نزدیک به دست میآید؟ برخی از ناظران آگاه معتقدند فردی که 200 سال زندگی خواهد کرد قبلاً متولد شده است. در این مفهوم متناقض، نگرانی در مورد آخرالزمان با امید ما به لغو آن برای همیشه، تقویت میشود. در دنیای سکولار ما، آخرالزمان به سادگی مرگ خود ماست.
همانطور که اختراع فرد مدرن پیش شرط ظهور دموکراسی در دوران مدرن بود، امید به جاودانگی فردی است که پایان رویاهای جمعی را نشان میدهد. بسیاری با وودی آلن موافق هستند که توضیح داد: «من نمیخواهم با کارم به جاودانگی برسم. من میخواهم با نمردن به جاودانگی برسم. من نمیخواهم در قلب هموطنانم زندگی کنم. من میخواهم در آپارتمانم زندگی کنم.»
آینده در حال محو شدن احتمالاً حیاتیترین عنصر برای بحران کنونی دموکراسی است. اما صرفاً با حمایت از دموکراسی بیشتر نمیتوان بر آن غلبه کرد. و در حالی که وایت ممکن است پاسخ های لازم را ارائه نکند، او کاری حتی مهمتر، کاری که مدتهاست به تعویق افتاده را با پرسیدن سؤالات درست انجام میدهد.
تیتر یک در اکوایران
پربینندهترینها
-
قیمت جدید محصولات ایران خودرو رسما اعلام شد / توضیحات وزیر صمت درباره افزایش قیمت خودروها
-
نبرد غولها در میانه بازی بزرگ؛ چگونه پوتین و بن سلمان جهان را به لرزه درآوردند؟
-
هشدار اکونومیست درباره درباره ورود «ماسک» به سیاست: خطر ظهور الیگارشی فاسد در آمریکا
-
از قطع روابط تا دیدار ژنرالها؛ واکاوی تلاشهای ریاض برای نزدیکی به تهران
-
پاسخ قاطع ایران به قطعنامه شورای حکام/ راهاندازی سانتریفیوژهای پیشرفته
-
معاون سازمان انرژی اتمی: ایران ظرفیت غنی سازی را به شکل قابل ملاحظهای افزایش میدهد/ مجموعهای از سانتریفیوژهای پیشرفته را بکار میگیریم
-
ایران وارد فاز مهاجرت عام شده است
-
پشت پرده معامله قرن بن سلمان با پوتین
-
بازار سهام این هفته مثبت خواهد بود؟